با گذشت قرن ها از آغاز اسلام و علیرغم تلاش های فراوان محققین از فقها و اهل دقت از حدیث شناسان، هنوز که هنوزست سخنان عجیب و غریبی از گوشه و کنار به گوش می رسد. این غرامت و اعجاب وقتی بیشتر می شود که توجه داشته باشیم بیش از سه دهه از استقرار حکومتی الهی در این سرزمین گذشته است و این خود فرصتی گسترده و تاکنون بی نظیر برای تبلیغ و دریافت معارف عمیق و درست دینی فراهم آورده است.
یکی از آن سخنان بسیار عجیب که از گوشه و کنار شنیده می شود اینست که تشکیل حکومت دینی و استقرار نظام سیاسی بر اساس ولایت فقیه قبل از ظهور حضرت ولی عصر- عجل الله تعالی فرجه الشریف- امری غیرشرعی و به اصطلاح ممنوع و حرام است!!
جای تأسف بسیار است که این سخن را- گهگاه- مستند به احادیث اهل بیت- علیهم السلام- نیز می کنند. ما در این مجال بسیار کوتاه تنها یک نمونه از روایاتی را که اصحاب این ایده ی نادرست به آنها تمسک می کنند بررسی می کنیم و بحثهای عمیق تر و دقیق تر را به مجال مناسب واگذار می کنیم. یکی از این روایات که شاید در زمان ما مشهورتر نیز بوده باشد اینست:
مرحوم شیخ حرّ عاملی در کتاب ارزنده «وسائل الشیعه» با سندی معتبر از حضرت امام صادق- علیه السلام- نقل می نماید که « کُلُ رَایَهٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ – علیه السلام – فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ »(۱) ترجمه گونه ای از این حدیث شریف اینست که:
هر پرچمی که قبل از قیام حضرت حجت -علیه السلام- برافراشته شود، پس صاحب آن پرچم، طاغوتی است که بجای خداوند متعال پرستیده می شود.
طبق نظر بعضی از دانشمندان، «طاغوت» یعنی کسی که در طغیانگری و زیر پا نهادن حدود و حقوق، زیاده روی کرده بسیار گردنکشی می کند. صاحبان آن ایده ی عجیب می گویند: طبق این حدیث، اصلاً تشکیل حکومت اسلامی تا پیش از ظهور حضرت بقیه الله الاعظم امری حرام و خلاف شرع است!!
در جواب این برداشت از این روایت و بعضی روایات مشابه، بحث های علمی بسیاری می توان طرح کرد که از حوصله این مجال خارج است، لذا تنها به ذکر یک نکته بسنده می کنیم .
اگر کسی از جانب ما به نزد شما آمد ( و شما را دعوت به قیام نمود) پس ببینید بر چه اساسی دست بکار می شوید. و اینگونه نگویید که زید نیز قیام نمود (پس ما هم قیام می کنیم) چرا که زید عالم و دانشمند بود. او واقعاً راستگو بود و شما را به سوی خود، دعوت نمی کرد. و شما را فقط به رضایت آل محمد، فرا می خواند و اگر پیروز می شد قطعاً به وعده خود وفا می نمود (و حکومت را به اهلش که ماییم می سپرد)
مضمون ابتدایی حدیث
اگر آنچنانکه برخی ادعا نموده اند بخواهیم به همین ظاهر ابتدایی این روایت اکتفا کنیم به نتیجه ای کاملاً خلاف عقل و شرع می رسیم به عبارت رساتر به اندیشه ای مشابه با اندیشه خوارج می رسیم. چون مدلول ابتدایی این روایت آنست که هر پرچمی که قبل از ظهور، به اهتزاز درآید طاغوت و باطل است. روشن است که بر این پایه، نه تنها حکومت اسلامی و نظام ولایت فقیه بلکه هر حکومت دیگری در زمان غیبت، نامشروع و باطل خواهد بود و این یعنی آنکه حضرت امام صادق- سلام الله علیه- می فرمایند: ای شیعیان! درست است که ما خاندان حکمت و عقلانیت هستیم، درست است که ما «ساسه العباد» یعنی «سیاستمداران بندگان خدا» هستیم ولی در زمانه غیبت حضرت حجت- علیه الصلاه و السلام- می گوییم: تن به یک هرج و مرج بدهید! اصولاً حکومتی تشکیل ندهید تا قائم ما ظهور نمایند. هرچند قرن ها به طول بینجامد!
آیا کدام عقلی این را می پذیرد؟ کدام آشنا به معارف اهل بیت – علیهم السلام- چنین کلامی می گوید؟ روشن است که این برداشت یا کاملاً درست است و شامل هر نوع حکومتی می شود، اعم از حکومت فقیه عادل و هرگونه حکومت دیگری؛ و یا آنکه معنای این حدیث چیز دیگری است. دلیل عقلی با اندکی تأمل در جوانب و لوازم مدّعی، بطلان آن را روشن می کند. اما لازم است تا قدری اشاره داشته باشیم به سایر احادیث عترت.
ضرورت وجود حاکم
از حضرت امیرالمومنین- علیه السلام- در نهج البلاغه نقل شده است که «… لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر…»(۲) مرحوم علامه جعفری در ترجمه این فراز از خطبه می فرمایند:
وجود حاکم و زمامدار برای مردم ضروری است، چه حاکم نیکوکار چه بدکار.
مشاهده می کنید که به چه وضوح غیرقابل تشکیکی در این فراز از نهج البلاغه بر لزوم حکومت صحه گزارده شده است.
روایت دیگری در علل الشرایع از حضرت امام رضا- سلام الله علیه- نقل شده است که بعضی از بزرگان فقهاء(۳) سند این روایت نورانی را معتبر می دانند. در قسمتی از این حدیث حضرت امام رضا- علیه السلام- می فرمایند:
«اگر گوینده ای بگوید: پس چرا خداوند والیان امور را گمارده است و به اطاعت ایشان فرمان داده است؟ در جواب وی گفته می شود: به سببهای فراوان …. یکی از آنها اینست که: هیچ فرقه ای از فرقه ها و هیچ ملتی از ملتها را نمی یابیم (۴)که جز با داشتن سرپرست و رئیسی که به امر دین و دنیای ایشان رسیدگی کند، باقی مانده باشد و به زندگی ادامه داده باشد. پس در حکمت حکیم یعنی پروردگار متعال جایز نیست که خلق را از داشتن چیزی که ناگزیر باید داشته باشند و دوام و قوامشان جز به آن میسر نیست محروم سازد».(۵)
ملاحظه می شود که در میان معارف بلندپایه ائمه اطهار- علیهم السلام- ضرورت وجود حکومت امری است که عقل آدمی آن را به روشنی درک می کند. این بحث را با احادیث پرشمار دیگر و نیز با آیات شریفه ی قرآن می توان ادامه داد ولی به همین مقدار اکتفا می نماییم و برمی گردیم به مفاد آن روایت آغازین.
مشاهده کردیم که مضمون آن نمی تواند نفی هر حکومتی در زمان غیبت و بالطبع نفی حکومت دینی و ولایت فقیه باشد. همچنین انحصار مضمون آن در ولایت سیاسی فقیه، هیچ قرینه و دلیلی ندارد. پس واقعاً منظور حدیث چیست؟
حکومت حق، حکومت باطل
به نظر می رسد مقصود این حدیث شریف، بطلان حکومتهایی است که در مسیری غیر از مسیر اهل بیت- علیهم السلام- گام برمی دارند. به عبارت دیگر بطلان حکومتهایی که حکومت را حق اهل بیت- علیهم السلام- نمی دانند بلکه فرمانروایی و کشورداری را حق خود می دانند و روشن است که این چنین حاکمی قطعاً طاغوت می باشد و در برابر پروردگار عالم قرار می گیرد.
هیچ فرقه ای از فرقه ها و هیچ ملتی از ملتها را نمی یابیم که جز با داشتن سرپرست و رئیسی که به امر دین و دنیای ایشان رسیدگی کند، باقی مانده باشد و به زندگی ادامه داده باشد. پس در حکمت حکیم یعنی پروردگار متعال جایز نیست که خلق را از داشتن چیزی که ناگزیر باید داشته باشند و دوام و قوامشان جز به آن میسر نیست محروم سازد
گواه ما بر این مدعا چند شاهد است که در اینجا تنها به یکی از آنها اشاره می کنیم. در روایتی با سند معتبر، امام صادق علیه السلام شیعیان را از شرکت نمودن در قیامهایی که در آن زمان رخ می داده است منع فرموده اند و تنها یک گونه از آن قیامها را مجاز دانسته اند. یعنی قیامهایی مانند قیام جناب زیدبن علی(ره) را که از اعتقادی صحیح و نیتی پاک، سرچشمه گرفته بوده است.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: … اگر کسی از جانب ما به نزد شما آمد ( و شما را دعوت به قیام نمود) پس ببینید بر چه اساسی دست بکار می شوید. و اینگونه نگویید که زید نیز قیام نمود (پس ما هم قیام می کنیم) چرا که زید عالم و دانشمند بود. او واقعاً راستگو بود و شما را به سوی خود، دعوت نمی کرد. و شما را فقط به رضایت آل محمد، فرا می خواند و اگر پیروز می شد قطعاً به وعده خود وفا می نمود (و حکومت را به اهلش که ماییم می سپرد) …. (اما کسی که امروز و به اسم ما قیام می کند) ما شهادت می دهیم به شما که راضی از او نیستیم. او امروز که کسی با او نیست از ما فرمان نمی برد و حرف نمی شنود پس، فردایی که پرچمها در تأیید او برافراشته می شود، قطعاً نافرمانی ما را خواهد کرد …»(۶)
ملاحظه می کنید؛ اولاً حضرت، قیام زید را که قبل از ظهور بوده، کاملاَ تایید کرده اند. ثانیاً برای تأیید خود، ملاک بیان نموده اند. ثالثاً بصورت تفصیلی در مورد بطلان بعضی از قیام های زمان خود ارائه ملاک فرموده اند.
روشن است که این خبر شریف روایت آغاز مقاله را بخوبی تفسیر می کند و مدعای این نوشتار را تأیید می کند که مراد از آن روایت طاغوت بودن آن حاکمانی است که غاصبانه و در مسیر غیرعترت، حرکت می کند.
پی نوشت:
(۱) وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۵۲ .
(۲) نهج البلاغه، نسخه فیض الاسلام، خطبه ۴۰ .
(۳) استاد آیت الله هاشمی شاهرودی مدظله- در قراءات فقیهه معاصره، ج ۱، ص ۴۴۸ .
(۴) روشن که این سخن، منافات با آن ندارد که در قرون بعدی کسانی یافت شوند که فلسفه وجودی حکومت را بطور صد در صد، نفی نمایند!
(۵) فإن قال: فلم جعل اولی الامر و امر بطاعتهم؟ قیل لعلل کثیره: … و منها إنّا لانجد فرقه من الفرق و لامله من الملل بقوا و عاشوا الاّ بقیّم و رئیس لما لابدّ منه فی امرالدین و الدنیا فلم یجز فی حکمه الحکیم ان تبرک الخلق مما یعلم انه لابدّ لهم منه و لا قوام لهم الّا به … ؛ علل الشرائع، ج ۱، ص ۲۵۳٫
(۶) وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۵۰ .