اسلام و به گزینی(۷))
انتخاب مرجع تقلید(۲)
محمد تقی کرامتی
اشاره
در شماره ی قبل اشاره کردیم که نخستین شرط افتاء و مرجعیت، برخورداری از توان بالای علمی و ملکهِ اجتهاد است و این ویژگی تنها در عدهای تبلور مییابد که در علوم و فنون مختلف تبحر داشته باشند، اما این فقط بخشی از مسئله است. شروط مهم و عمدهِ دیگری برای مرجعیت وجود دارد که در مقالهِ حاضر، به آنها پرداخته شده است
از نگاه اسلام، فقیه و مجتهدی که خود را در معرض مراجعه عموم قرار میدهد، افزون بر تخصص در استنباط فروع از اصول و تطبیق کلیات بر امور جزئی و جداسازی احکام اصلی و ثابت از مقررات فرعی و متغیر (که خود فرایند بسیار پیچیدهای است) باید دارای شرایط دیگری نیز باشد. هیچ مسلمان شیعهای مجاز نیست که صرف این که فلان شخص، عالم دین و مجتهد در احکام الهی است از وی تبعیت و تقلید نماید صرف اجتهاد ملاک صحت و درستی تقلید نیست و امر رجوع به متخصص را تجویز نمیکند؛ بلکه شروط دیگری نیز وجود دارند که همهِ فقها آنها را در کتابهای فقهی و رسالههای علمیه خود عنوان کردهاند، شروطی نظیر: بالغ بودن، عاقل بودن، مرد بودن، شیعه بودن، حلالزاده بودن و…
اما عمدهترین شروطی که پس از مسئله «اجتهاد» در این جا قابل طرح است سه شرط عدالت، زهد و توجه به مقتضیات زمان است که در زیر، هر یک از آنها را به طور مختصر توضیح میدهیم.
۱٫ مرجع تقلید باید عادل باشد
از شروط اصلی مرجعیت که همهِ فقهای اسلام آن را لازم و ضروری دانستهاند عدالت است. عدالت از مهمترین اهرمها و مکانیزمهای بازدارندهای است که به نوعی خود سانسوری میانجامد؛ از این رو هر انسانی که خود را به این فضیلت بزرگ اخلاقی بیاراید، حب نفس، منیّت و خود محوری- که مؤثرترین عوامل در رویکرد انسان به گناه و تبعیت از شیطان و هوای نفس است،- از وجود وی رخت برمیبندد.
ملکه عدالت رقیقه، صفت عصمت است، همان گونه که در انبیاء و امامان شیعه، عصمت شرط نبوت و امامت است و وجود آن تضمین کنندهِ انتقال صحیح و بدون تصرف در کلام وحی و احکام شارع و اطمینان بخش نسبت به درستی محتوای شریعت میگردد؛ صفت عدالت نیز در فقهاء و مراجع تقلید چنین خاصیتی دارد از یک سو باعث میشود که احکام الهی با نهایت دقت، امانت و بدون کمترین دخل و تصرف عمدی از منابع اصلی اش استخراج و به مردم ابلاغ شود و از سویی دیگر اطمینان و اعتماد مردم نسبت به نهاد مرجعیت و درستی محتوای ارایه شده توسط آنان را در پی دارد.
اما آن فقیه و مجتهدی که از این فضیلت بزرگ اخلاقی بی بهره است اهل خشیت و تقوا نیست، از تعدی به حقوق الهی پروایی نداشته و هوای نفس، او را در چنبرهِ خود، گرفتار ساخته است. در هیچ یک از مراحل استنباط و ابلاغ- حکم نمیتواند قابل اطمینان باشد. چنین فقیهی اساساً شاءنیت مرجعیت را ندارد؛ قول و فتوای او بر کسی حجت نیست؛ هر چند اعلم روزگار خویش باشد. مردم نیز حق تقلید از چنین شخصی را ندارند مردمی که در واسپاری امور دنیای خود به دیگران نهایت دقت و وسواس را به خرج میدهد ، چگونه از آنها پذیرفته است که با گشاده دستی، امور آخرت خود را به مرجعی بسپارد که فاقد تقوای الهی است و یا در دیانت و خداترسی وی، تردید وجود دارد.
امام صادق(ع) در این خصوص میفرمایند:
«من کان من الفقها صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه»(۱)
«اگر مردم فقیهی یافتند که در برابر گناه و معاصی خویشتندار است، محافظت بر دینش دارد، مخالف با نفس و مطیع پروردگار خویش است باید از او تقلید کنند» مفهوماین روایت میگوید: فقیهی که در برابر گناهی خویشتن دار نیست، بلکه مطیع نفس خویش است و محافظت بر دینش ندارد، مردم حق تقلید از وی را ندارند.
۲٫ طالب دنیا نباشد
یکی دیگر از شروطی که در روایات آمده، این است که مرجع تقلید نباید طالب دنیا و مظاهر آن باشد، البته باید توجه داشت که بهرهمندی از مواهب دنیا در حد متعارف، مورد نظر نیست؛ بلکه دلبستگی به دنیا و حریص بودن بر آن و توجه فوقالعاده به مظاهر آن، مقصود روایات است. فقیهی که با هدف کسب آوازه و شهرت، قصد قدرت، جلب مرید و مقلد و خلاصه در پی آباد ساختن دنیای خویش ـ به معنی وسیع کلمه ـ است، شاءنیت مرجعیت را ندارد. چنین فقیهی برای تحصیل دنیای خود بی باکانه حکم الهی را تغییر میدهد، برای خوشایند مقلدین خویش پشت پا به قطعیترین و ضروریترین احکام الهی میزند، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام میکند. در مقابل نص، دست به اجتهاد میزند و اجتهاد استوانهها و اساطین فقه را در عمل به ریشخند میگیرد. از این رو در روایات ما از تقلید از چنین فقهایی به شدت نهی شده است در روایتی از رسول گرامی اسلام (ص) میخوانیم:
«الفقهاء امناء الرسول ما لم یدخلوا فی الدنیا»(۲)
۳٫ توجه به مقتضیات زمان
از دیگر ویژگیهای یک مرجع تقلید، آگاهی از مسائل و نیازهای جامعه و مقتضیات زمان است؛ اگر فقه به تمام اعصار تعلق دارد ـ که چنین است ـ پس فقیه هم باید بتواند اقتضیات هر عصری را به شایستگی بفهمد و با عصری کردن دین در چارچوب قوانین و قواعد فقهی، پاسخ گوی نیازهای گوناگون عصر خود باشند.
فقیهی که احساس تعلقی نسبت به زمان خود ندارد، تحولات زمانه و نیازهای روز جامعه را به خوبی درک نمیکند، آشنا با فرهنگ حاکم بر جهان نیست و از تدبیر و توان مدیریتی بی نصیب است، نمیتواند یک مجتهد جامع الشرایط قلمداد شود.
تنها این رویکرد به فقه و فقاهت است که میتواند اسلام را به عنوان یک آیین زنده، پا به پای زمان و تحولات پر شتاب جهانی پیش برد و دین مداران را در جایگاه اصلی و شایستهِ خود بنشاند و تنها این رویکرد به فقه و فقاهت است که میتواند تهدیدی در برابر ملحدان و مستکبران جهان باشد از این رو اندیشمندان سترگ و مصلحان بزرگ دینی به ضرورت آن تاءکید میورزیدند و دین ستیزان و مستکبران جهان که حیات و شادابی خود را به خمودگی جهان اسلام گره زدهاند، از عملی شدن آن میهراسند.
عالم بزرگ شیعه، شیخ محمد جواد معنیه، که علامه و متفکر کم نظیر عالم اسلام، شهید سید محمد باقر صدر از وی به عنوان «استاد بزرگ ما» تعبیر میکند، در این باره جملات بسیار پر مغزی دارد. او درباره دخالت عنصر مهم اجتماعی در اجتهاد یک فقیه میگوید: «اگر توانایی استخراج و استنباط احکام از دلیلهای چهار گانه برای مجتهد دیروز کافی بود بدان جهت بود که زندگی را سراسر شرع اسلام تنظیم و با احکام و نصوص آن همراه کرده بودند؛ بنابراین بر مجتهد امروز نیز، افزون بر شرایط یاد شده واجب است که ظرفیت و بینش دینی روشن و گسترده و دیدگاه زمانی نسبت به مجرای حوادث و حقایق زندگی پیرامون خود، داشته باشد… همچنین مجتهد باید دارای فکری خلاق و نوآور بوده و از تقلیدهایی ـ که نه عقل آنها را ایجاب کرده و نه دین ـ، آزاد باشد تا بتواند بین نصوص دینی و مقتضیات زمانی قلائم و مطابعت ایجاد کند. همینطور لازم است که مجتهد بتواند از قوانین جدید در مورد آن چه به زندگی بشر کمک میرساند اقتباس کند… بالاخره کسی در واقع در عصر ما مجتهد مطلق قلمداد میشود که بتواند بر اساس مصلحت در قلمرو عبادی و قواعد عمومی ابتکار کند، اما فرد ظاهرگر که بر عقل و دنیای خود قفل زده محال است حقیقت اجتهاد در او تحقق یابد؛ حتی اگر تمامی آیات، احکام و احادیث فقهی و متون و شرح آنها را حفظ باشد و بر تکیه گاه تدریس تکیه زند و صد هزار کتاب و رساله بنگارد(۳) و آن چنان که نظریه پرداز فقه حکومتی حضرت امام خمینی(ره) در پیام معروف خود (منشور روحانیت) خطاب به مراجع تقلید و فقهای شیعه و حوزههای علمیه فرمودند:
این جانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمیدانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست، زمان و مکان، دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسئلهای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند، بدان معناست که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی میطلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. برای مردم و جوانان و حتی عوام قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهار نظر نمیکنم. آشنایی به روش برخورد با حیلهها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتی سیاسیون و فرمولهای دیکته شدهِ آنها و درک موقعیت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم ـ که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم میکنند ـ از ویژگیهای یک مجتهد جامع است. یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست یک جامعهِ بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص، تقوا و زهدی که در خور شاءن مجتهد است واقعاً مدیر و مدبر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفهِ عملی فقه در زوایای زندگی بشریت است؛ حکومت نشان دهندهِ جنبهِ علمی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی است؛ فقه، تئوری واقعی و کامل ادارهِ انسان و اجتماع از گهواره تا گور است.
هدف اساسی، این است که ما چگونه میخواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم برای معضلات جواب داشته باشیم و همهِ ترس استکبار از همین مسئله است که فقه و اجتهاد جنبهِ عینی و عملی پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آید.(۴)
سوتیترهای پیشنهادی، ترجیحاً شمارههای ۱ و ۳ چاپ شود.
۱٫ فقیهی که از فضلیت بزرگ عدالت بی بهره است، اهل خشیت و تقوا نیست؛ از تعدی به حقوق الهی پروایی نداشته و هوای نفس، او را در چنبره خود گرفتار ساخته است؛ در هیچ یک از مراحل استنباط و ابلاغ حکم قابل اطمینان نیست؛ از این رو شاءنیت مرجعیت را ندارد و فتوای او بر کسی حجت نیست؛ هر چند اعلم روزگار خویش باشد!
۲٫ امام خمینی(ره:) زمان و مکان، دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند… مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد، برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهار نظر نمیکنم.
۳٫ امام خمینی(ره:) آشنایی به روش برخورد با حیلهها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتی سیاسیون و فرمولهای دیکته شدهِ آنان… از ویژگیهای یک مجتهد جامع است.
پی نوشت ها:
۱٫ وسایل الشیعه/ باب ۱۰ من ابواب صفات القاضی حدیث ۲۰.
۲٫ میزان الحکمهپ، ج ۳، ص ۲۴۵۹.
۳٫ الاسلام ینظره عصریه / محمد جواد معینه.
۴٫ امام خمینی، ۳/۱۲/۶۷ (منشور روحانیت)