در دوران امام هادی (علیهالسلام) بعضی از افراد و گروههای فرصتطلب با ادعاهای دروغین و نشر مطالب بی اساس سعی در ایجاد اختلاف میان مسلمانان و گمراه کردن آنان داشتند، این گروهها به چند دسته تقسیم میشدند:
۱- غُلات(۱)
سران این فرقه عبارت بودند از: “علی بن حسکه قمی، محمد بن نصیر نمیری، حسن بن محمد معروف به ابن بابا قمی، فارس بن حاتم قزوینی و قاسم بن یقطین قمی.”
“علی بن حسکه”؛ معتقد به الوهیت و ربوبیت حضرت هادی (علیهالسلام) و رسالت و نبوت خود و سقوط همه واجبات و فرایض دینی بود.
“محمد بن نصیر نمیری” نیز با “ابن حسکه” در مسائل فوق هم عقیده بود علاوه بر آن که قایل به تناسخ بود و ازدواج با محارم و همچنین لواط را روا میشمرد.(۲)
پیشوای دهم در برابر افراد یاد شده و عقاید کفرآمیز آنان موضع گرفت و ضمن اظهار بیزاری از آنان، چهره پلید ایشان را برای همگان آشکار کرد و یکی از آنان را که وجودش برای جامعه اسلامی خطرناک بود “مهدورالدم”(۳) دانست و فرمان قتلش را صادر کرد .
امام هادی علیه السلام در پاسخ بعضی شیعیان که در باره “ابن حسکه” و عقاید باطل او پرسیده بودند نوشت:
در باره این حکم ذکر مطالبی لازم است:
۱- افرادی که در دین غُلو میکنند و در موارد اعتقادی انحراف ایجاد میکنند خطر بسیار زیادی برای دین و مسلمانان دارند.
۲- امام معصوم(علیه السلام) چون خیلی خوب حساسیت این خطر را درک میکند، خیلی جدی مقابل غلو کنندگان موضعگیری کرده و حکم قتل صادر مینماید. چرا که این این افراد مردم زیادی را دچار فساد اعتقادی میکنند.
«”ابن حسکه” که لعنت خدا بر او باد دروغ میگوید و من او را در ردیف دوستان خود نمیشناسم خدای او را لعنت کند. سوگند به خدا، پروردگار؛ رسول خویش و پیامبران پیش از او را جز به آیین ابراهیم حنیف و نماز و زکات و روزه و حج و ولایت نفرستاد و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، جز به خدای یکتای بی همتا دعوت نکرد، ما جانشینان او نیز، بندگان خداییم و به او شرک نمیورزیم. اگر او را اطاعت کنیم بر ما رحم خواهد کرد و چنانچه از فرمانش سرپیچی نماییم گرفتار کیفرش خواهیم شد، ما بر خدا هیچ حجتی نداریم بلکه خداست که بر ما و بر تمامی آفریده هایش حجت دارد. من از کسی که چنین سخنانی میگوید بیزاری میجویم و به خدا از چنین گفتاری پناه میبرم، شما نیز از آنان دوری گزینید و ایشان را در فشار و سختی قرار دهید و چنانچه به یکی از آنها دسترسی پیدا کردید سرش را با سنگ خرد کنید.»
امام هادی(علیه السلام) گاهی بدون آن که از سوی اصحاب سوالی مطرح شود نظر خود را نسبت به افراد اعلام میکرد، “محمد بن عیسی” میگوید: امام هادی (علیهالسلام) بدون آن که پرسشی از او شود برای من نوشت: خداوند، “قاسم بن یقطین” و “علی بن حسکه” را لعنت کند. شیطانی در برابر آنها ظاهر میشود و حرفهای بی اساس و دروغ را بر آنها القاء میکند.
“نصر بن صباغ” میگوید: “حسن بن محمد” معروف به (ابن بابا) و “محمد بن نصیر نمیری” و “فارس بن حاتم قزوینی” مورد لعن امام هادی (علیهالسلام) قرار گرفتند .
“فارس بن حاتم” پیشوای غُلات در مرحلهای از انحرافات و گمراهی قرار داشت امام هادی(علیهالسلام) دستور قتل او را صادر نمود و برای قاتلش بهشت را تضمین کرد و فرمود: فارس به اسم من دست به کارهایی میزند و مردم را فریب میدهد و آنان را به بدعت در دین فرا میخواند. خون او برای هر کس که او را بکشد هدر است. کیست با کشتن او مرا راحت کند؟ و من در مقابل، بهشت را برای او تضمین میکنم .
یکی از یاران امام هادی(علیهالسلام) فرمان آن حضرت را اجرا نمود و با به هلاکت رساندن “فارس”، جامعه اسلامی را از شرّ او راحت کرد.
در باره این حکم ذکر مطالبی لازم است:
افرادی که در دین غُلو میکنند و در موارد اعتقادی انحراف ایجاد میکنند خطر بسیار زیادی برای دین و مسلمانان دارند. بنابراین؛ امام هادی علیه السلامبه عنوان یگانه پاسدار حریم اعتقادات دینی مردم، حکم قتل را صادر فرمودند.
صوفیان با ادبیات خود، برای مردم، از دوستی خدا سخن میگویند و آنان را آرام آرام و پنهان در چاه گمراهی میافکنند. وردهایشان رقص و کف زدن، و ذکرهایشان ترنم و آوازخوانی است. جز سفیهان کسی از آنان پیروی نمیکند و جز بیخردان و احمقان کسی به آنان ملحق نمیشود.
۲- واقفیه
“واقفیه”، کسانی بودند که بعد از شهادت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) به خاطر انگیزههای نفسانی و دنیوی منکر شهادت آن حضرت شدند و در نتیجه، تن به امامت پیشوای هشتم امام رضا(علیهالسلام) ندادند. ایشان در پلیدی و خباثت و انحراف از خط امامت کمتر از “غلات” نبودند. از این رو امام هادی (علیهالسلام) در برابر آنان نیز موضع گرفت و آنان مورد لعن حضرت هادی (علیه السلام) قرار گرفتند.
“ابراهیم بن عقبه” میگوید: به امام هادی (علیهالسلام) نوشتم: فدایت شوم! من از بغض و کینه ممطوره(واقفیه) نسبت به حق آگاهی دارم، آیا مجاز هستم در قنوت نماز بر آنان لعن کنم؟ فرمود: آری.
۳- صوفیه
صوفیان، گروه منحرف دیگری در درون جامعه اسلامی بودند که تحت پوشش زهد و کنارهگیری از دنیا به گمراه کردن تودههای مردم و منحرف کردن آنان از خط امامت مشغول بودند .
پیشوای دهم (علیهالسلام) همچون نیاکان بزرگوار خود خطر این گروه انحرافی را به مسلمانان گوشزد کرده آنان را از ارتباط و همنشینی با صوفیان برحذر میداشت. حسین بن ابی الخطاب، میگوید: با امام هادی (علیهالسلام) در مسجدالنبی بودم، گروهی از یاران آن حضرت هادی علیه السلام از جمله ابوهاشم جعفری، نیز به ما پیوستند، در این هنگام جمعی از صوفیه وارد مسجد شده در گوشهای دایرهوار نشستند و مشغول ذکر “لا اله الا الله” شدند، امام (علیهالسلام) رو به صحابه کرد و فرمود: به این نیرنگبازان توجه نکنید زیرا آنان همنشینان شیاطین و ویرانکنندگان پایههای دین هستند برای تنپروری زهدنمایی میکنند و برای شکار کردن مردم سادهلوح، شب زندهداری مینمایند .
روزگاری را به گرسنگی سپری میکنند تا برای پالان کردن، الاغهایی را رام کنند. “لا اله الا الله” نمیگویند، مگر برای فریب مردم. کم نمیخورند مگر برای پر کردن کاسههای بزرگ و جذب دل ابلهان به سوی خود .
با گفتار خود، برای مردم، از دوستی خدا سخن میگویند و آنان را آرام آرام و پنهان در چاه گمراهی میافکنند. وردهایشان رقص و کف زدن، و ذکرهایشان ترنم و آوازخوانی است. جز سفیهان کسی از آنان پیروی نمیکند و جز بیخردان و احمقان کسی به آنان ملحق نمیشود.
هر کس به دیدار یکی از آنان، چه در زمان حیات او و چه پس از مرگش، برود چنان است که به دیدار شیطان و بتپرستان رفته باشد. و هر کس به فردی از آنان کمک کند مثل آن است که به یزید و معاویه و ابوسفیان کمک کرده باشد .
یکی از اصحاب پرسید: هر چند معترف به حقوق شما باشد؟
امام هادی(علیهالسلام) (که انتظار چنین پرسشی را نداشت) با خشم به وی نگریست و فرمود: از چنین پرسشی دست بردار! زیرا کسی که معترف به حقوق ما باشد دچار نفرین ما نمیشود. مگر نمیدانی که آنان پستترین طایفههای صوفیه هستند در حالی که تمامی صوفیان از مخالفان ما بوده و راهشان با راه ما مغایرت دارد .
آنان جز یهود و نصارای این امت نیستند و اینان کسانی هستند که سعی در خاموش کردن نور الهی دارند و خداوند نورش را به اتمام خواهد رسانید هر چند کافران نپسندند .(۴)
پینوشتها:
۱-غلو،از حد گذشتن، گزافکاری،مبالغه.
۲- رجال کشی، ج ۴٫
۳-کسی که خونش مباح است و کشتن او موجب قصاص یا فدیه نشود.
۴- حدیقه الشریعه، ص۶۰۲و ۶۰۳/ روضات الجنات، ج۳، ص ۱۳۴و ۱۳۵/ سفینه البحار، ج ۲، ص۵۸ .
منبع:
برگرفته از کتاب تحلیلی از زندگانی امام هادی علیه السلام، باقر شریف قرشی.