خانه / ویژه ها / مقاله شهاب سپهر حکمت( محمد تقی کرامتی)

مقاله شهاب سپهر حکمت( محمد تقی کرامتی)

“شهاب سپهر حکمت”

به مناسبت ( هشتم مرداد ) سالروز بزرگداشت حکیم متأله و عارف بزرگ ، بنیانگذار حکمت ذوقی ” شیخ شهاب الدین سهروردی “

تولد فلسفه در اسلام هر چند در مقایسه با مغرب زمین دیر هنگام بود اما بی تردید اهتمام فوق العاده اسلام به فراگیری دانش و حکمت و نیز ذوق ، فراست و هوشمندی مسلمانان ، خاصّه ایرانیان در همان آوان تولدش توانست دانش حِکمی و فلسفی را در جایگاه بسیار شایسته ای بنشاند و جان های تشنه و عطشناک حکمت و معرفت را نه تنها در منطقه جغرافیایی اسلام ، بلکه حتی در مغرب زمین ، برای قرن ها سیراب سازد .

ظهور دانشمندان سترگ و نوابغ بزرگ علمی همچون فارابی ، ابن سینا ، ابوالبرکات بغدادی ، فخرالدین رازی ، شیخ اشراق ، خواجه نصیر طوسی ، شیخ بهایی ، میرداماد ، ملاصدرای شیرازی و دهها فیلسوف بلند پایه دیگر ، موجب گردید تا در مدت کوتاهی ، چندین نظام فلسفی منسجم و نُضج یافته در حوزه های علوم دینی ، سامان یابد که نسبت به فلسفه های قدیم و جدید غرب در بسیاری از جهات برتری های زیادی داشته و دارد ، هرچند نمی توان و نباید تلاش های وسیع فلاسفه بزرگ غرب را در حوزه های گوناگون معرفتی ، سیاسی و اجتماعی نادیده گرفت .

نظام فلسفی مشاء که بیشتر بازتاب اندیشه های فلسفی ارسطو بود در همان قرون اولیه توسط دانشمند نام آور و پر آوازه اسلامی ” ابن سینا “پایه گذاری شد و سپس توسط پیروان دیگر حکمت مشاء روز به روز فربه تر گردید .

چندی بعد دانشمندان بزرگ دیگری همچون ابو حامد غزالی ، ابوالبرکات بغدادی و فخر رازی ظهور کردند و فلسفه مشاء را مورد نقادی های جدی و موشکافانه خود قرار دادند. در این ارتباط سهم حکیم فرید شیخ شهاب الدین سهروردی از همه بیشتر است . این فیلسوف جوان که برخی او را ” لُبّ الفلاسفه ” لقب داده اند ، توانست در زمان کوتاهی ، ضمن بررسی انتقادی نظام فلسفی مشاء و تحت تأثیر افکار افلاطون ، نو افلاطونیان ، رواقیان و نیز حکمای ایران باستان پایه های نظام فلسفی دیگری را در برابر ( فلسفه مشاء ) بنام ( حکمت اشراق ) بنیان نهد و آنگاه به تحکیم و تشیید این بنای معظم و رفیع همت گمارد .

این فیلسوف جوان ، بدین شکل ، تقابل دو هزار ساله ی فلسفه افلاطون و ارسطو را که در یونان قدیم در جریان بود به گونه ای دیگر وارد حوزه فلسفه اسلامی کرد .

——————————( شیخ اشراق از ولادت تا شهادت )——————————–

شیخ شهاب الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق در سال ۵۴۹ هجری قمری در سهرورد که از توابع شهرستان زنجان است دیده به جان گشود و پس از پشت سر گذاشتن دوران طفولیت و ورود به سنین جوانی جهت تحصیل علم به مراغه و از آنجا به اصفهان رفت .

او که در تیز هوشی و فراست بی نظیر بود ، حکمت را به سرعت نزد ” مجد الدین جیلی ” در اصفهان فرا گرفت و علم منطق را نزد ” ظهیر الدین قاری ” آموخت . نبوغ فوق العاده شیخ در فلسفه و حکمت و نیز نظرات ناب عرفانی وی که حاصل عمری مجاهدات علمی و عملی و ریاضت در نزد اساتید عرفان بود افکار زیادی را متوجه وی ساخت و حس حسادت معاصرینش را نسبت به وی برانگیخت تا آنجا که عده ای را بر آن داشت تا به هر شکل ممکن وی را از میان بردارند .

حکم ارتداد مهمترین حربه ی فقهای اهل سنت برای این حکیم جوان بود ، اما از آنجا که وی تحت حمایت ” الملک الظاهر ” حاکم حلب بود نمی توانستند به آسانی نیت شوم خود را عملی سازند . از این رو گروهی با سعایت و سخن چینی به نزد ” صلاح الدین ایوبی ” میروند و حکم قتل شیخ را از وی می ستانند .

نوشته اند : آخرین سفر او از روم به شام و سپس به حلب بود و حاکم حلب در آن زمان ” الملک الظاهر ” فرزند ” صلاح الدین ایوبی ” بود ، او که آوازه ی شیخ را شنیده بود پس از اطلاع از ورود او به شهر حلب به دیدار او شتافت و او را گرامی داشت . سهروردی گاهی با علمای آن دیار در حضور سلطان و حاکم حلب با منتقدین و مخالفین خود مناظره می کرد و آنان را مغلوب خویش می ساخت . در هر علمی که وارد می شد و محل بحث واقع می گردید ، برتری را از آن خود می کرد  و همین امر حقد و کینه را در آنان نسبت به سهروردی برمی انگیخت و شعله حسد را بر می افروخت و از طرف دیگر ، چون شهاب الدین با رأی حکیمان سخن می گفت و عقائد فیلسوفان را اظهار می کرد و گاهی نیز امور عجیب و غریب و افعال خارق العاده ای از او سرمی زد ، مجموع اینها سبب گشت تا به کفر او فتوا دادند و قتل او را واجب دانستند اما حاکم حلب به فتوای آنان توجهی نمی نمود و از کشتن شیخ استنکاف میکرد . مخالفان شیخ حکم کفر را نزد صلاح الدین فرستادند و آن سلطان حکم قتل را برای پسرش ارسال کرد ، لکن ” الملک الظاهر” در فرمان پدر مسامحه می نمود تا اینکه عالمان حلب به نزد صلاح الدین شکوه بردند و از عواقب زنده ماندن شیخ ابراز نگرانی کردند.

صلاح الدین برای بار دوم به پسرش دستور قتل سهروردی را نوشت و او را تهدید کرد که در صورت مسامحه او را از حاکمیت حلب برکنار می نماید . صحنه سازی فقیهان به گونه ای صورت گرفت که سند و مدرکی نیز برای تکفیر او تهیه نمودند .آنان شیخ را به مناظره ای در مسجد بزرگ حلب فراخواندند تا در ضمن مباحثات بهانه و مستمسکی برای ارتداد وی بیابند ، در ضمن بحث از او پرسیدند : { آیا خداوند قادر است پس از حضرت محمد (ص) پیامبر دیگری بیافریند ؟) سهروردی پاسخ داد : { البته ، چون قدرت خدا مطلق است و آنچه مطلق است حد نمی پذیرد } فقهای حاضر در مجلس پاسخ سهروردی را به انکار خاتمیت تفسیر نمودند و سندی دال بر کفر او تنظیم و نزد صلاح الدین فرستادند و حکم قتل او را ستاندند .[۱]

—————————–(مقام علمی و عرفانی شیخ اشراق)———————————-

شیخ اشراق در نظر بزرگان حکمت و فلسفه از مقام و منزلت بالایی برخوردار است . قاطبه این بزرگان او را در حکمت و فلسفه یگانه و سرآمد روزگارش می دانند . در مباحث فقه و اصول نیز در مذهب خود صاحب نظر و در بحث و مجادله دارای قدرت فراوان و در سلوک و عرفان نیز دارای کرامات و مکاشفات بود.[۲]

“محمود بن مسعود” معروف به قطب الدین شیرازی شارح بزرگ کتاب حکمه الاشراق این حکیم متأله را اینگونه توصیف می کند :

{ الشیخ الفاضل ، الخکیم الکامل ، مظهر الحقائق ، مبدع الدقائق ، شهاب المله و الدین ، سلطان المتألهین ، قدوه المکاشفین و . . . } [۳]

{ لم اره فی زمانه احداً مثله و لکنی اخشی علیه من شده حدّته و قلّته تحفظّه } [۴]

ترجمه : { من در زمان خودم احدی را مانند او نیافتم ، اما از شدت فراست و هوشمندی و بی احتیاطی اش در حفظ اسرار بر وی بیمناکم }

” شمس الدین محمد بن شهرزوری ” شارح دیگر حکمه الاشراق که خود از بزرگان حکمت و فلسفه است از او به ” لُبَّ الفلاسفه ” یاد کرده و در وصف او می گوید : { مولانا سلطان الحقیقه ، مقتدی الطریقه ، مظهر الدقائق ، فائض الحقائق ، معدن الحکمه و صاحب الهمّه ، المؤیّد بالملکوت و المنخرط فی سلک عالم الجبروت بقیه السلف ، سید فضلاء الخلف ، افضل المتقدمین ، لُبُّ الفلاسفه و الحکماء و المتألهین ، شهاب المله و الحق و الدین السهروردی قدس الله نفسه } [۵]

————————————-( مکتب فلسفی شیخ اشراق )——————————–

نظام فلسفی سهروردی بیشتر بر اشراق ، مکاشفه ، تصفیه نفس و اصول کشفی ذوقی بنا شده است ، سیر و سلوک و شهودات درونی از مهمترین عناصر نظام فلسفی وی به شمار می رود.

شیخ اشراق ، نظام فلسفی مشاء را ( که خود از آن تعبیر به حکمت بحثی می نماید ) در رسیدن به حقائق هستی بسیار ناتوان می داند ، او در مقدمه اش به حکمت الاشراق می نویسد : ( ضمن ارد البحث فعلیه بطریق المشائین فانها حسنه للبحث وحده محکمه و لیس لنا معه کلام و مباحثه فی القواعد الاشراقیه ) [۶]

{ کسی که طالب روش بحثی در حکمت است باید طریقه مشائین را بپیماید که در این جهت محکم و نیکو نوشته شده است . در این صورت ما با او سخنی در قواعد اشراقی نداریم } از این رو سهروردی در بررسی های انتقادی خویش مهمترین مبانی و اصول حکمت مشاء را در نهایت دقت و ظرافت به نقد کشیده است . مهمترین محورهای اختلافی بین ابن سینا را می توان در موارد زیر خلاصه کرد :

۱-    تشکیک در ماهیت یا وجود

۲-    اصالت وجود یا ماهیت

۳-    وجود یا عدم هیولی

۴-    وجود یا عدم صورت نوعیه

۵-    انعدام یا عدم انعدام نفس

۶-    مُثُل افلاطونی

۷-    وحدت و کثرت

۸-    شروط ادراک

۹-    نوعی یا غیر نوعی بودن اختلاف انوار مجرده ی عقلیه

۱۰-    و دهها مسائل دیگر

محور اصلی مباحث حکمت اشراق را نور تشکیل می دهدکه بسان رشته ای محکم تمامی مسائل آن را به بند کشیده است .

” آثار و تألیفات شیخ اشراق “

از شیخ اشراق کتب ، مقالات ، رساله ها ، ترجمه ها و تحریر ها و شروح فراوانی به عربی و فارسی بر جای مانده است که مهمترین آنها کتاب های حکمه الاشراق ، مطارحات ، مقاومات و تلویحات و رساله ی هیاکل النور است ، اما در این میان ” حکمه الاشراق ” مانند نگینی در میان آثار شیخ اشراق می درخشد و شروح مهمی نیز بر آن نگاشته شده و صدر المتألهین شیرازی ، بنیانگذار ” حکمت متعالیه ” نیز با تعلیقه های ارزشمند خود بر ارزش و عظمت آن افزوده است . مجموع آثار شیخ را می توانید در مجموعه ای به نام ” مصنعات شیخ اشراق ” بیابید .

این مختصر را با جملاتی از استاد سید حسین نصر به پایان می بریم که فرمود :

{ …. او چون شهابی زودگذر طی عمری کوتاه آسمان معرفت اسلامی را با نور خود برافروخت ، لکن چون ستاره حیات او زود أفول کرد ، نوری که از خود باقی گذاشت تا به امروز تلألو و فیضان خود را حفظ کرده و بر سیمای تفکر اسلامی و مخصوصاً اندیشه اسلامی ایرانی می درخشد .

سهروردی زود از جهان رخت بربست ولی حکمت اشراقش طی هشتصد سال همواره افق مشرق زمین را نورانی ساخته و شرق را متوجه رسالت معنوی خود که همان آگاهی دائم از حکمت معنوی مشرق عالم وجود است ، ساخته است} [۷]

شیخ اشراق پس از پشت سر گذاشتن عمر کوتاه خود در سال ۵۸۷ در حالی که فقط ۳۸ سال داشت به توطئه و دسیسه ی جمعی متعصّب و متصلّب به قتل رسید هر چند خورشید اندیشه او همچنان در آسمان حکمت و معرفت نور افشانی می کند . فلسفه در مشرق زمین پس از شهادت سهروردی همچنان به راه خود ادامه داد تا اینکه چندی بعد در شعاع اندیشه های ناب و متعالی صدر المتألهین شیرازی قرار گرفت . ملاصدرا توانست با ترکیب ذوق و برهان و درآمیختن استدلال و عرفان در نظامی بسیار دقیق و مستحکم ، به نزاع بین مشاء و اشراق پایان دهد و دستگاه سومی را در فلسفه اسلامی بنام ” حکمت متعالیه ” بنیان نهد .



[۱]– لنعات نوری در شرح افاضات منطقی شیخ اشراق / دکتر عبدالرضا جمال زاده / با اندکی تلخیص و تصرف

[۲]– طبقات الاطباء ابن ابی اصیبعه / ص ۶۴۱

[۳]– شرح حکمه الاشراق سهروردی / قطب الدین شیرازی / مقدمه شارح

[۴]– منتخبی از مقالات فارسی درباره ی شیخ اشراق سهروردی ( مقاله دکتر غلامحسین رضا نژاد )

[۵]– شرح حکمه الاشراق / شمس الدین محمد شهرزوری / مقدمه شارح

[۶]– حکمه الاشراق سهروردی / مقدمه مصنف

[۷]– مجموعه مصنفات شیخ اشراق / سید حسین نصر / ج۳ / ص۱۰

درباره محمد غفاری

محمد غفاری
رفتن به بالا