وجود مبارک امام رضا علیه السلام در سال ۱۴۸ و در مدینه متولد شدند. در سن ۳۵ سالگی پس از شهادت پدرشان امام هفتم به امامت رسیدند، بنابراین مدت امامت آن حضرت حدود بیست سال است (تا سال ۲۰۲ یا ۲۰۳ ه ) که ده سال آن معاصر با خلافت هارون الرشید، پنج سال معاصر با خلافت محمد امین و پنج سال اخیر هم معاصر با خلافت عبدالله مامون می باشد.
در حیات اجتماعی حضرت دو ماجرا در تاریخ انعکاس گسترده ای یافته است: یکی داستان ولیعهدی و دیگری موضوع واقفیه. درباره مساله اول مطالب بیشتری منتشر شده است و لذا کمی به مساله دوم می پردازم.
ماجرای واقفیه
در ابتدای امامت حضرت برای شیعیان یک مشکل جدی به وجود آمد و آن عبارت بود از پیدایش جریان «واقفیه ». (۱)
شرح ماجرا به این صورت بود که برخی از وکلای سرشناس حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام که اموال زیادی از وجوهات مردم در هنگام شهادت امام، در نزدشان بود حاضر به فرستادن این اموال به حضور امام جدید یعنی حضرت ثامن الائمه علیه السلام نشدند و برای توجیه این کار ناشایسته خود، امامت حضرت را از اساس منکر شدند. آنان با استفاده از اندیشه موعود و انتظار که در میان عموم به صورت واضح مشخص نشده بود، مدعی شدند که امام هفتم از دنیا نرفته است. بلکه از نظرها پنهان شده و در آینده خواهد آمد.
از آنجا که این عده بر امامت امام هفتم توقف کردند و به ولایت حضرت رضا علیه السلام گردن ننهادند معروف به واقفیه شدند. متاسفانه عده ای از مردم ساده و حتی عده ای از راویان معروف حدیث هم پیرو آنها شدند، همانند حسن بن محمد بن سماعه ، حمید بن زیاد ، حسن بن علی بن ابی حمزه ، علی بن حسن الطاطری .
اسامی حلقه اصلی این فرقه گمراه عبارتست از : احمد بن ابی بشر السراج ، عثمان بن عیسی الرواسی ، علی بن ابی حمزه البطائنی و زیاد بن مروان القندی .
برخی از وکلای سرشناس حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام که اموال زیادی از وجوهات مردم در هنگام شهادت امام، در نزدشان بود حاضر به فرستادن این اموال به حضور امام جدید یعنی حضرت ثامن الائمه علیه السلام نشدند و برای توجیه این کار ناشایسته خود، امامت حضرت را از اساس منکر شدند
نفوذ اجتماعی جریان مذکور به حدی در میان خواص موثر واقع شد که ما اسامی برخی از چهره های سرشناس حدیث را ملاحظه می کنیم که هر یک مدتی در تردید و شک به سر می برند و هر یک در اثر ماجرایی مشمول لطف الهی واقع شده و به صراط مستقیم رسیدند. از جمله این افراد می توان از : حسن بن علی بن زیاد الوشاء ، عبد الرحمان بن الحجاج ، عبد الله بن مغیره و احمد بن محمد بن ابی نصر ، یونس بن عبد الرحمان ، جمیل بن دراج، یاد کرد.
دستی از آسمان
شرح برخورد امام علی بن موسی الرضا علیه السلام با این جریان بحث مفصلی می طلبد. ولی آنچه در این ماجرا جالب و آموزنده است موضوع دستگیری خصوصی امام از افرادی است که واقعا گرفتار تردید شده و از محضر مبارکشان استمداد روشنگری داشتند. امام در این گونه موارد بوسیله کرامات یقین آور اینگونه افراد را هدایت می فرمودند.
مثلا مرحوم عبدالله بن مغیره که از موثق ترین راویان حدیث است می گوید:(۲)
واقفی بودم و به حج رفتم وقتی به مکه وارد شدم در دلم اضطرابی به وجود آمد به خانه خدا (ملتزم) چسبیدم و از خدا خواستم که مرا به بهترین دین ارشاد فرماید. پس از آن به دلم افتاد که به دیدار {امام} رضا بروم به مدینه آمدم و جلوی درب منزلشان ایستادم. به غلام خانه گفتم: به آقایت بگو مردی از اهل عراق جلوی درب است.
ناگهان صدای حضرت بلند شد که عبدالله بن مغیره وارد شد! وارد شدم. تا مرا دید فرمود: خدا دعای تو را مستجاب کرد و هدایتت نمود.
و این چنین آفتاب امام هشتم سبب هدایت این مرد بزرگوار می شود.
یا در مورد حسن بن علی بن زیاد که می گوید(۳):
مسائل زیادی را برای امتحان { امام } رضا جمع آوری کردم. هنگام عزیمت برای سفر به مرو، دخترم گفت پدر این پارچه را با خود ببر و در آنجا بفروش و برایم فیروزه بیاور. هنگامی که به مرو وارد شدم غلامان { امام } رضا نزد من آمدند و سراغ آن پارچه را گرفتند. گفتم چنین چیزی ندارم ! – احتمالا فراموش کرده بوده – رفتند و دوباره برگشتند گفتند مولای ما سلام رساند و گفت در فلان جا پارچه ای داری که دخترت به تو داده تا برایش فیروزه بخری این پول را بگیر (و آن را به ما بده)!!
آمدم تا منزل ایشان تا سوالاتی را که نوشته بودم بپرسم جماعتی در کنار درب نشسته بودند و صحبت می کردند. در این فکر بودم که چگونه خود را به داخل منزل برسانم که غلامی بیرون آمد و نوشته ای در دست داشت.
نفوذ اجتماعی جریان مذکور به حدی در میان خواص موثر واقع شد که ما اسامی برخی از چهره های سرشناس حدیث را ملاحظه می کنیم که هر یک مدتی در تردید و شک به سر می برند و هر یک در اثر ماجرایی مشمول لطف الهی واقع شده و به صراط مستقیم رسیدند
صدا زد: حسن بن علی وشاء چه کسی است؟
گفتم: من هستم .
گفت: به من دستور داده شده این نوشته را به تو بدهم . آن را بگیر .
آن را گرفتم و به کناری رفتم. بخدا سوگند پاسخ تک تک مسائل من بود !! آنجا بود که از واقفی بودن دست برداشته و به امامت امام یقین کردم .
اینها نمونه هایی از دستگیری خاص امام هشتم علیه السلام است که تاریخ برای ما نقل می کند. مسلما زمینه خاصی در این افراد می دیدند که آنها را مشمول هدایت خاص و محبت ویژه خود قرار می دادند و به قول جناب حافظ:
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
اکنون که ما بحمد الله توفیق اعتقادی به ولایت و امامت حضرت ایشان را داریم ، چه مناسب است که با خلوص نیت و صفا و صممیت به محضرشان متوسل شویم تا توفیق عملی پیروی از خودشان را هم نصیب ما بفرماید و ما را نیز مشمول لطف پدرانه (۴) خویش قرار دهند. آمین
پی نوشت:
۱ – در زمینه واقفیه به کتاب تحقیقی آقای ریاض محمد حبیب ناصری به نام «الواقفیه» که در کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام چاپ شده است مراجعه شود.
۲ – رجال کشی، رقم ۱۱۱۰٫
۳ – عیون اخبار الرضاء، ۲ /۲۲۹ ، ب ۵۵؛ این نقل توسط شیخ طوسی با اندکی تفاوت نقل شده است: الغیبه ، ۷۲، ح ۷۷٫
۴ – خود حضرت رضا علیه السلام بنا به روایتی در کافی ۱ /۲۰۰، درباره امام می فرمایند : الامام الانیس الرفیق و الوالد الشفیق …؛ امام دوست همراه و پدر دلسوز است.