خانه / مقالات مذهبی / مسلم؛ سفیر عشق درباره مسلم پسر عقیل علیهماالسلام مسلم (قسمت اول)

مسلم؛ سفیر عشق درباره مسلم پسر عقیل علیهماالسلام مسلم (قسمت اول)

 

مسلم

مسلم؛ آزاده ای در بند (بخش دوم)

مسلم بن عقیل علیه السلام، یکى از درخشان ترین چهره هاى نهضت حسینى بود که براى ارزیابى زمینه قیام، به وسیله امام حسین علیه السلام به کوفه اعزام شد. کنیه مسلم، ابو داوود و لقبش، محدّث بوده است. وى به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله شباهت داشت و شجاع ترین فرزند عقیل بن ابى طالب، شمرده مى شد.

مادر مسلم علیه السلام، کنیزى به نام حُلَیَّه از اسیران شام بوده است که پدرش عقیل، او را خریده بود. بر پایه گزارش طبرى، مسلم علیه السلام در کوفه متولّد شده است. این گزارش، در کنار گزارش هاى دیگر که وى را از یاران امام على علیه السلام و در جنگ صِفّین از فرماندهان جناح راست پیاده نظام لشکر ایشان شمرده اند، حاکى از آن است که عقیل، سال ها قبل از آمدن امام على علیه السلام به کوفه، در این شهر، زندگى مى کرده است و شاید یکى از عللى که امام حسین علیه السلام، مسلم را به نمایندگى از جانب خود به کوفه اعزام کرد، آشنایى او با مردم آن شهر باشد.

مسلم، داماد امیرمؤمنان علیه السلام بود و نام همسرش در برخى منابع، رُقَیّه و در برخى دیگر، امّ کلثوم گزارش شده است که احتمالاً کنیه او رقیّه باشد. وى، دو فرزند به نامهاى عبداللّه و على داشت که عبداللّه در کربلا به شهادت رسید. فرزندان دیگرى نیز از وى، گزارش شده است.(۱) به هر حال، تصریح شده که نسلى از وى، باقى نمانده است.

چند تن از برادران مسلم علیه السلام نیز در کربلا حضور داشته اند [که همگی] به شهادت رسیدند.(۲)

ورود مسلم به کوفه

مسلم، از مکّه در نیمه ماه رمضان، بیرون رفت و در پنجم شوّال به کوفه رسید و در این زمان، امیر کوفه، نعمان بن بشیر انصارى بود.(۳)

مسلم، داماد امیرمؤمنان علیه السلام بود و نام همسرش در برخى منابع، رُقَیّه و در برخى دیگر، امّ کلثوم گزارش شده است که احتمالاً کنیه او رقیّه باشد. وى، دو فرزند به نامهاى عبداللّه و على داشت که عبداللّه در کربلا به شهادت رسید. فرزندان دیگرى نیز از وى، گزارش شده است.(۱) به هر حال، تصریح شده که نسلى از وى، باقى نمانده است

محل اقامت مسلم در کوفه

طبق دستور العمل امام حسین علیه السلام(۴)، مسلم مى بایست خانه «هانى» را به عنوان محلّ اقامت و مرکز مدیریت و فرماندهى نهضت، انتخاب مى کرد؛ امّا غالب گزارش ها، حاکى از آن است که مسلم، وارد خانه مختار ثقفى شد.(۵) و نیز گفته شده که در خانه مسلم بن عَوسَجه ، اقامت گُزید.

به نظر مى رسد حکمت ورود مسلم به خانه هایى غیر از خانه اى که امام علیه السلام معیّن کرده بود، این بوده که جایگاه اصلىِ اقامتش پنهان بمانَد و در نهایت، مرکز فرماندهى خود را در جایى که امام علیه السلام معیّن کرده بود (یعنى خانه هانى) مستقر نماید. همین اقدام، سبب شد که پس از تسلّط نسبى ابن زیاد بر کوفه، محلّ اختفاى مسلم، مشخّص نباشد. لذا ابن زیاد، تنها از طریق نفوذ دادنِ شخصى به نام مَعقِل به تشکیلات مخفى مسلم، توانست محلّ اقامت وى را کشف نماید.(۶)

امام حسین

نامه مسلم به امام علیه السلام براى آمدن به کوفه

تاریخ طبرى به نقل از جعفر بن حذیفه طایى می نویسد: مسلم بن عقیل وقتى به خانه هانى بن عروه نقل مکان کرد و هجده هزار نفر با او بیعت کردند نامه اى را به همراه عابس بن ابى شَبیبِ شاکرى(۷) براى حسین علیه السلام فرستاد به این مضمون:

أمّا بَعدُ، فَإِنَّ الرّائِدَ لا یَکذِبُ أهلَهُ و قَد بایَعَنی مِن أهلِ الکوفَهِ ثَمانِیَهَ عَشَرَ ألفا، فَعَجِّلِ الإِقبالَ حینَ یَأتیکَ کِتابی؛ فَإِنَّ النّاسَ کُلَّهُم مَعَکَ، لَیسَ لَهُم فی آلِ مُعاوِیَهَ رَأیٌ ولا هَوىً، وَالسَّلامُ.

«امّا بعد، به راستى که رائد، به بستگانش دروغ نمى گوید.(۸) از کوفیان، هجده هزار نفر با من بیعت کرده اند. چون نامه ام به شما رسید، در آمدن، شتاب کنید. حقیقتا تمام مردم با شمایند. آنان نسبت به خاندان معاویه هیچ گونه میل و نظرى ندارند. والسلام!»(۹)

دعوت مسلم از نیروهایش و حرکت به سوى قصر

تاریخ طبرى به نقل از عبداللّه بن خازم می نویسد: به خدا سوگند، من فرستاده پسر عقیل به قصر (دار الحُکومه) بودم تا ببینم کار هانى به کجا می انجامد. وقتى دیدم هانى کتک خورد و زندانى شد، بر اسبم سوار شدم و اوّلین کسى بودم که خبر را به مسلم دادم. مسلم به من دستور داد یارانش را فرا بخوانم. خانه هاى اطراف، پُر از آنان شد؛ چرا که هجده هزار نفر با او بیعت کرده بودند و در خانه ها[ى اطراف]، چهار هزار مرد، حضور یافتند.

مسلم به من دستور داد: فریاد کن «یا منصورُ ! أَمِتْ». من هم فریاد زدم: «یا منصورُ! أَمِتْ»(۱۰). مردمان هم فریاد مى کردند و جمعیت بسیارى، گرد مسلم اجتماع کردند. آن گاه به سمت قصر حرکت کرد. وقتى خبر به ابن زیاد رسید، در قصر پناه گرفت و درها را بست.(۱۱)

مروج الذهب می نویسد:به هنگام شب، کمتر از صد نفر، همراه مسلم بودند.مسلم، چون دید که مردم از اطرافش پراکنده مى شوند، به سمت درهاى کِنده که از مسجد به طرف خانه هاى قبیله کِنده باز مى شدند، رفت و چون به درهاى مسجد رسید، جز سه نفر، کسى با او نبود و وقتى از مسجد بیرون آمد، هیچ کس باقى نمانده بود. مسلم، سرگردان ماند و نمى دانست کجا برود و کسى را نیافت که راه را به او نشان دهد

پراکنده شدن مردم از پیرامون پسر عقیل

در أنساب الأشراف آمده است: ابن زیاد، محمّد بن اشعث بن قیس و کثیر بن شهاب حارثى و گروهى دیگر از سران را فرستاد تا مردم را از مسلم بن عقیل و حسین بن على علیه السلام جدا کنند و آنان را از یزید بن معاویه و لشکر شام و قطع بخشش هاى حکومتى و کیفر شدن بى گناه به خاطر گنهکار و حاضر به خاطر غایب، بترسانند.(۱۲)

تاریخ طبرى به نقل از عمّار دُهْنى می نویسد: عبیداللّه به دنبال سران کوفه فرستاد و آنان را در قصر، نزد خود جمع کرد. چون مسلم به نزدیک قصر رسید، سران کوفه [از بالاى قصر] بر افراد قبیله هاى خود، اشراف پیدا کرده، برایشان سخن مى گفتند و آنان را باز مى گرداندند.(۱۳)

همین منبع به نقل از مُجالد بن سعید می نویسد: زن، نزد پسر و برادرش مى آمد و مى گفت: «برگرد. دیگران هستند» و مرد، نزد فرزند و برادرش مى آمد و مى گفت: «فردا لشکر شام مى رسد؛ با جنگ و فتنه، چه خواهى کرد؟ باز گرد!» و او را با خود مى بُرد. جمعیت، یکسره پریشان و پراکنده مى شدند، تا این که شب هنگام، همراه مسلم، جز سى نفر در مسجد، باقى نماندند و به هنگام نماز مغرب، جز سى نفر با او نماز نگزاردند.(۱۴)

مروج الذهب می نویسد: به هنگام شب، کمتر از صد نفر، همراه مسلم بودند. مسلم، چون دید که مردم از اطرافش پراکنده مى شوند، به سمت درهاى کِنده [ که از مسجد به طرف خانه هاى قبیله کِنده باز مى شدند]، رفت و چون به درها[ى مسجد] رسید، جز سه نفر، کسى با او نبود و وقتى از مسجد بیرون آمد، هیچ کس باقى نمانده بود. مسلم، سرگردان ماند و نمى دانست کجا برود و کسى را نیافت که راه را به او نشان دهد.(۱۵)

امید پیشگر

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

پی نوشت:

۱٫       مانند: مسلم بن مسلم و عبد العزیز بن مسلم. در بعضى نقل ها ، سه فرزند براى مسلم ذکر کرده اند: عبد اللّه ، ۲۶ ساله (چهارده ساله که بعید است) بر پایه گزارش شمارى از منابع ، وى پس از على اکبر علیه السلام به شهادت رسیده است، محمّد ، دوازده ساله و عاتکه که در کربلا ، هفت ساله بود.

۲٫       دانشنامه امام حسین علیه السلام ج۴ ص۳۲۹

۳٫       مروج الذهب : ج ۳ ص ۶۴

۴٫       کانَ الحُسَینُ علیه السلام قَدَّمَ مُسلِمَ بنَ عَقیلِ بنِ أبی طالِبٍ إلَى الکوفَهِ ، وأمَرَهُ أن یَنزِلَ عَلى هانِئِ بنِ عُروَهَ المُرادِیِّ ، ویَنظُرَ إلَى اجتِماعِ النّاسِ عَلَیهِ ، ویَکتُبَ إلَیهِ بِخَبَرِهِم . الطبقات الکبرى (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج ۱ ص ۴۵۸

۵٫       أقبَلَ [مُسلِمُ بنُ عَقیلٍ] حَتّى دَخَلَ الکوفَهَ ، فَنَزَلَ فی دارِ المُختارِ بنِ أبی عُبَیدٍ . الإرشاد : ج ۲ ص ۴۱

۶٫       دانشنامه امام حسین علیه السلام ج۴ ص۸۴-۸۵

۷٫       در مثیر الأحزان ، نام «قیس بن مسهر صَیداوى» هم افزوده شده است .

۸٫       عبارت «إنّ الرائدَ لا یَکذِبُ أهلَه» ، یک ضرب المثل است و در مورد کسى به کار مى رود که وقتى سخن مى گوید ، دروغ نمى گوید. «رائد» ، به کسى مى گویند که اهل قبیله، او را به جستجوى آب و چراگاه مى فرستند.

۹٫       تاریخ الطبری : ج ۵ ص ۳۷۵

۱۰٫   این جمله ، شعار مسلم و یارانش بود که به همدیگر مى گفتند و به معناى «اى یارى شده ! بمیران» است . آنان با این سخن ، تفأّل به پیروزى و یارى شدن مى زدند . دانشنامه امام حسین علیه السلام ج۴ ص۲۰۹

۱۱٫   تاریخ الطبری : ج ۵ ص ۳۶۸

۱۲٫   أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۳۳۸

۱۳٫   تاریخ الطبری : ج ۵ ص ۳۵ظ

۱۴٫   همان : ج ۵ ص ۳۷۱

۱۵٫   مروج الذهب : ج ۳ ص ۶۷

درباره محمد غفاری

محمد غفاری
رفتن به بالا