۱- صبر
دوران جوانی دوران طراوت و نیرو و شور و هیجان است. تا جایی این تحرّک و میل به هیجان بالاست که حتی از آن به شعبهای از جُنون نام برده شده است. پیامبر گرامی اسلام فرمودند:« الشَّبَابُ شُعْبَهٌ مِنَ الْجُنُون [۱] جوانى شاخهاى از جنون است» منظور این روایت؛ خطر فراموشی استفاده از عقل است. زیرا همانطور که بیان شد جوانی دوران تحرّک و فعالیت و شور و هیجان است. این کشش درونی چنان قوی است که گاهی باعث میشود انسان در کارهایش فکر در عاقبت آن کار را فراموش کند؛ لذا کاری انجام دهد که نشان دهنده عدم تفکّر لازم است. در دو آیه بالا از دو عنوان “حلیم” و “صابر” نام برده شده است که دقیقا یکی از نقاط چالش برانگیز دوران جوانی است. جوان پر انرژی و تحرّک، صبر کمی دارد و همین امر باعث میشود که در بسیاری از اوقات با عجله اقدام به کاری کند که آینده او با خطر مواجه شود. “صبر” باعث ایجاد یک فرصتی برای تأمّل و تفکّر میشود که پیامد آن پشیمان نشدن در انتخاب راه و کار است. این تفکّر و تحقیق است که انسان را به وظیفه خود در قبال امام زمان خویش آگاه میکند. چرا که تا تکلیف و وظیفه مشخّص نباشد انتظار معنایی نخواهد داشت. باید از خدا، آگاهی به وظیفه را طلب کنیم.
۲- اطاعت الهی
اطاعت از خداوند و اوامر الهی در جوانی، خصوصیّتی بیهمتاست که در روایات نیز به آن اشاره شده است. پیامبر اعظم صلّی الله علیه و آله میفرمایند:« فَضلُ الشّابِّ العابِدِ الَّذی تَعَبَّدَ فی صِباهُ عَلَى الشَّیخِ الَّذی تَعَبَّدَ بَعدَ ما کَبُرَت سِنُّهُ کَفَضلِ المُرسَلینَ عَلى سائِرِ النّاسِ [۲] برترىِ جوان عبادت پیشه که در نورَسى به عبادت رو آورده ، بر پیرانى که در بزرگى به عبادت رو آوردهاند ، مانند برترى پیامبران بر دیگر مردمان است». و یا در روایتی دیگر حضرت محمّد صلوات الله علیه میفرماید:« یَقولُ اللّه ُ عز و جل : ” الشّابُّ المُؤمِنُ بِقَدَرِی الرّاضی بِکِتابِی ، القانِعُ بِرِزقِی ، التّارِکُ لِشَهوَتِهِ مِن أجلی هُوَ عِندی کَبَعضِ مَلائِکَتی” [۳] خداوند عز و جل مى فرماید : “جوانِ معتقد به قضا و قدرم ، خشنود از کتابم ، قناعت کننده به روزى ام ، و رهاکننده خواستههاى نفس به خاطر من ، مانند یکى از فرشتگان من است”». انسان و فرشته قابل مقایسه با یکدیگر نیستند چرا که فرشتگان اشتهای به گناه ندارند ولی انسان از همه طرف مورد تهدید گناه است لذا شاید منظور از این تشبیه، اوج تقرّب چنین جوانانی است. همانطور که میدانیم منتظر واقعی کسی است که از امام زمان خویش اطاعت کند و البته اطاعت از امام معصوم نیز در گرو اطاعت از خداست چرا که در دعای جامعه کبیره میخوانیم:« مَنْ أَطَاعَکُمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّه [۴] هر کس شما را اطاعت کند ،خدا را اطاعت کرده است».
۳- توکّل بر خدا
جوان با مشکلات بسیاری در دوران جوانی روبرو است که حال و آینده او را متأثر میکند لذا اگر تکیهگاه مطمئنّی نداشته باشد دچار اثرات منفی آن از قبیل افسردگی، انحرافات عقیدتی اخلاقی و … خواهد شد. بهترین راه برای دور بودن از این آثار و تبعات منفی، تکیه کردن به قدرت لایزال و نامتناهی خداوند قادر و متعال است که از آن با “توکّل” تعبیر میشود. توکّل بر خدا یعنی تکیه کردن به قدرت و خواست و اراده خدا!
نیروی جوانی وقتی کامل میشود که همراه با توکل بر خدا باشد. امام کاظم علیه السلام میفرماید:«مَنْ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ أَقْوَى النَّاسِ فَلْیَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّه [۵] هر که میخواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکّل نماید». منتظر واقعی کسی است که با پشتوانه توکّل بر خداوند در سختترین و هولناکترین وظایف وارد شده و آنها را انجام میدهد. البته توکّل، یکی از نشانهها و آثار ایمان و مراتب آن است. قرآن کریم میفرماید:« وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ [مائده/۲۳] و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید!». همچنانکه نشانه ایمان توکّل است؛ راه به دست آوردن و تکمیل ایمان نیز توکّل کردن بر خداست!
۴- شهادت طلبی
یکی دیگر از آثار ایمان و برآمده از آیه مورد بحث، شهادتطلبی و آمادگی حضرت اسماعیل علیه السلام برای فدای جان خویش در راه دستور خدا و امر ولیّ خدا(حضرت ابراهیم علیه السلام) است. در دعای عهد نیز چنین خواستهای را اینچنین از خداوند میخواهیم:« اَللّهُمَّ اجْعَلْنى …والْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ [۶] خدایا مرا از شهادت طلبان پیشِ روی او قرار ده!». این یعنی اینکه منتظر باید در برابر خواست امامش تسلیم باشد!
نتیجه
موارد مختلفی از جوانان الگو در قرآن کریم آورده شده است که با تفکر در این آیات[۷] میتوان به شناخت هر چه بیشتر راه و توفیق در انجام وظیفه انتظار و سربازی واقعی امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف نائل شد. حضرت اسماعیل علیه السلام یکی از نمونههای جوان الگوی طراز در دین اسلام است. امید آنکه ما نیز چنین راهی را رهرو باشیم.
“اللّهمَّ اجعَلنا مِن خَیر أَعوانه و أَنصاره و المستشهدین بین یدیه”
پینوشت:
[۱] من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص ۳۷۷
[۲] نهج الفصاحه ، ص ۵۸۸، ح ۲۰۵۰
[۳] کنز العمّال : ج ۱۵ ص ۷۸۶ ح ۴۳۱۰۷
[۴] مفاتیح الجنان، دعای جامعه کبیره
[۵] فقه الرضا، ص ۳۵۸
[۶] مفاتیح الجنان، دعای عهد
[۷] به عنوان نمونه: کهف/۱۳، انبیاء/۶۰