در نهجالبلاغه و دیگر مجموعههاى حدیثى مطالب بسیارى از امام على علیه السلام در خصوص سیاستهاى کلى اقتصادى به چشم مىخورد که اگر هر فرد و یا حکومتى در آنها تأمل و سپس عمل نماید، دستاوردهاى درخشانى در جهت رونق اقتصادى به دست خواهد آورد که در این جا به بعضى از آنها اشاره مىکنیم:
۱) جهتگیرى کلى در برنامهریزى اقتصادى
آن حضرت در قسمتى از نامهاش به مالک اشتر مىفرماید:
« وَاعلَم أنَّ الرَّعیَّه طَبقاتٌ لا یَصلُحُ بَعضُها إلّا بِبعض ولا غِنى بِبعضِها عَن بَعض: فَمِنها جُنُودُ اللَّهِ، و مِنها کُتَّابُ العامَّهِ والخاصَّهِ، وَ مِنها قُضاهُ العَدلِ، و مِنها عُمَّالُ الإنصافِ والرِّفقِ، و مِنها أهلُ الجِزیَهِ والْخَراجِ مِن أهلِ الذِّمَّهِ و مُسلِمَهِ النَّاسِ، و مِنها التُّجَّارُ و أهلُ الصِّناعاتِ، و مِنها الطَّبقهُ السُّفلى مِن ذَوى الحاجَهِ والمَسکَنَهِ و کُلّاً قَد سَمَّى اللَّهُ سَهمَهُ، وَ وَضَعَ عَلى حَدِّهِ فریضَهً فِى کتابِهِ أو سُنَّهِ نَبیَّه – صلَّى اللَّه علیهِ وآلِه – عَهداً مِنهُ عِندَنا مَحفُوظاً… ؛ و بدان که ملت آمیزهاى است از قشرهاى گوناگون که هر جزء آن جز در پیوند با جزء دیگر سامان نمىیابد و بخشى بىنیاز از بخش دیگر نیست. بخشى لشکریان خدایند و گروهى دبیران دیوانى و مردمى، برخى بر پاى دارندگان دادند و جمعى کارگزاران انصاف و ارفاق بعضى اهل ذمّهاند و جزیهپرداز و شمارى مسلمان و خراج گذار، بعضى تاجرند و برخى دیگر پیشهوران و صنعتگران و سرانجام، گروهى از قشرهاى پایین جامعهاند که نیازمند و زمینگیرند. و خداوند سهم خاص هر یک را در کتاب خود و سنت پیامبر- که درود خدا بر او خاندانش باد – مشخص کرده و در جایگاه بایستهشان نشانده است که به عنوان پیمانى از او در نزد ما محفوظ است.
پس لشکریان با رخصت حق، دژهاى ملت، آرایه زمامداران، شکوه دین و راههاى تحقق امنیتند و ملت جز با تکیه بر آن بر پاى خود نمىتواند بایستد. و بر پاى ماندن سپاهیان وابسته به بهرهاى است که خداوند از خراج به آنان اختصاص داده است تا با پیکار با دشمنان نیرو بگیرند، در سامان بخشیدن به زندگى بر آن تکیه کنند و برآوردن نیازمندىهایشان را پشتوانهاى باشد.
پس نیروهاى مسلح و کارگزاران خراج نیز توان بودنشان نیست جز با تکیه بر داوران و کارکنان و دبیران که بستن قراردادها، فراهم کردن درآمدها و جلب اعتماد جامعه در امور شخصى وعمومى بر عهده آنهاست. و تمامى این اصناف نمىتوانند بر پا بمانند جز با تکیه بر بازرگانان و صنعتداران و نیازمندىهاى روزانهاى که برآورده مىکنند و بازارهایى که به پا مىدارند و به نیروى دست و بازوى خویش، نیاز دیگر اصناف را به گونهاى برمىآورند که تلاش دیگران به مرز آن نمىرسد و سرانجام، آن پایینترین قشر، یعنى نیازمندان و زمینگیران، حق این است که همه از یارى دیگران بهرهمند شوند.
در نظام خدایى، همگان در راحت و گشایشند و هر یک را بر زمامدار حقى است برابر آنچه وضع او را سامان دهد و زمامدار مسلمانان نمىتواند از زیر بار وظیفهاى که در این خصوص خداوند بر دوش او نهاده است به شایستگى بیرون آید جز با تلاش و کمک گرفتن از خدا و آماده کردن خود بر پایبندى به حق وصبر در تمامى موارد، چه سبک باشد و چه سنگین.» (۱)
۲) عمران و آبادانى کشور
یکى دیگر از اصول کلى در برنامهریزى اقتصادى امام على علیه السلام توجه به آبادانى کشور و رونق دادن به کسب و تجارت است، چنان که مىفرماید:
” وَلیَکُنْ نَظَرُکَ فِى عِمارَهِ الأرضِ أَبلَغَ مِن نَظَرِکَ فِى استِجلابِ الخَراجِ لاَِنَّ ذلک لا یُدرَکُ إلّا بِالعِماره وَ مَن طَلَبَ الخَراجَ بِغَیرِ عِمارهٍ أخرَبَ البِلادَ و أَهلَکَ العِباد و لم یَستَقِم أمرُهُ إلّا قَلِیلاً”؛ و سزاوار است که بیشتر از گردآورى خراج و مالیات به عمران زمین بیاندیشى، زیرا خراج جز از راه عمران به دست نمىآید و هر کس بدون عمران، خراج بگیرد، کشور را ویران و ملت را نابود مىکند و فرمانروایىاش، چندان نمىپاید.(۲)
و باز مىفرماید:
” فَإنّ العُمرانَ مُحتَمِلٌ ما حَمَّلتَهُ، و إنّما یُؤتى خَرابُ الأرضِ مِن إعواز أهلِها و إنّما یُعْوِزُ أهلُها لاِشرافِ أنفُسِ الوُلاهِ عَلى الجَمعِ و سُوءِ ظَنِّهِم بِالبَقاء و قِلَّهِ انتِفاعِهم بِالعِبَر؛ تا بخواهى آبادانى زمین توسعهپذیر است و تنها زمینهساز ویرانىاش ورشکستگى زمینیان است که یگانه رمز آن در آزمندى نفسانى زمامداران به خواسته اندوزى و بدگمانىشان به پاییدن و بهرهگیرى ناچیزشان از عبرتها خلاصه مىشود.”(۳)
۳) جلوگیرى از رشد انگلهاى اقتصادى
مسؤولان و کارگزاران هر حکومت براى خود، خواص و نزدیکانى دارند که برخى از آنها چشم به استفاده از امکانات و بهرهجویى و لذت بردن از اموال مردم را دارند و اینان انگلهایى هستند که رشد و ازدیاد آنان باعث اضمحلال یک نظام خواهد شد. امام علىعلیه السلام به کارگزاران خود اکیداً توصیه مىکند که از چنین عناصر خطرناکى بپرهیزید، آن جا که مىفرماید:
” ثُمّ إنَّ لِلوالی خاصَّهً و بِطانَهً فیهمُ استِئثارٌ و تَطاوُلٌ و قِلَّهُ إنصافٍ فِى مُعامَلهٍ، فأحسِم مادَّهَ أولئک بِقَطعِ أسبابِ تِلکَ الأحوالِ. ولا تُقطِعَنَّ لاِحَدٍ مِن حاشِیَتِکَ وَ حامَّتِکَ قَطِیعَهً. ولا یَطمَعَنَّ مِنکَ فِى اعتِقادِ عُقدَهٍ تَضُرُّ بِمَن یَلیها مِنَ النَّاس فِى شِربٍ أو عَمَلٍ مُشتَرک یَحمِلُونَ مَؤُونَتهُ عَلى غَیرهِم، فیَکُونَ مَهْنَأُ ذلِک لَهُم دُونَک، وعَیبُهُ عَلَیکَ فِى الدُّنیا والآخِره؛ وانگهى، زمامداران را خواص و نزدیکانى است که در وجودشان خصلتهایى چون خودکامگى، چپاولگرى و نامردى در روابط اقتصادى با دیگران وجود دارد. پس بر تو است که اسباب چنین خصلتهایى را ریشهکن نمایى. هیچ گاه به هیچ یک از حاشیهنشینان و خواصت زمینى مبخش و هرگز اجازه مده که بر تو در احداث کشتزارى طمع کنند که کشاورزان مجاورش در سهم آب یا کارى که همگان به یارى یکدیگر انجام دادهاند زیان ببینند یا این که هزینه کشتزار اینان بر آنان تحمیل شود که در این صورت در عیش و نوششان بهرهاى نخواهى داشت، اما ننگ کردار بدشان در دنیا و آخرت بر شخص تو خواهد بود.” (۴)
۴) امنیت اقتصادى
امنیت در برنامهریزىهاى اقتصادى، عامل مهمى است که بدون آن، رونق و شکوفایى اقتصادى امکانپذیر نیست. منظور از چنین امنیتى، شیوه برخورد دولت با تجار و کسبه و تولیدکنندگان و کارگران و برنامهریزى دولتى در جهت امنیت شغلى آنان است. آن حضرت در این باره مىفرماید:
“… وَلا تَحسِمُوا أحداً عن حاجَتِه، ولا تَحبِسُوهُ عن طِلْبَتِه، ولا تَبِیعَنَّ لِلنّاسِ فِى الخَراجِ کِسوَهَ شِتاءٍ ولا صَیفٍ، ولا دابَّهً یَعتَمِلُونَ عَلیها ولا عَبداً، ولا تَضربُنَّ أحداً سَوطاً لِمَکان دِرهَمٍ، وَلا تَمَسُّنَّ مالَ أحدٍ مِن النّاس مُصلٍّ ولا مُعاهَدٍ، إلّا أن تَجِدُوا فَرَساً أو سِلاحاً یُعدَى بِه عَلى أهل الإسلامِ فإنَّهُ لا یَنبَغِی لِلمُسلِم أن یَدَعَ ذلِکَ فِى أیدِى أعدَاءِ الإسلامِ فَیکُونَ شَوکَهً عَلَیه؛ … هرگز مبادا کسى را از مایحتاجش باز دارید و از رسیدن به خواستهاش بىبهره نمایید، هرگز مبادا از براى گردآورى خراج، پوشاک زمستانى یا تابستانى کسى را یا حیوان سوارى را که با آن کار مىکند یا برده خدمتکارش را بفروشید، هرگز مبادا احدى از مردم را براى درهمى بىارزش تازیانه بزنید، و هرگز مبادا به مال خواسته احدى از مردم – مسلمان نمازگزار یا اقلیتهاى در گرو پیمان – دست بیازید، مگر اسب و جنگ افزارى بیابید که در تجاوز به مسلمانان به کار گرفته شده است. در چنین صورتى سزاوار نیست که مسلمان، آنان را در اختیار دشمن باقى بگذارد تا بر ضد مسلمان شوکتى بیابد.”(۵)
آن حضرت علیه السلام در جاى دیگر در همین باره مىفرماید:
“انطَلِق عَلى تَقوَى اللَّهِ وحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَلا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً وَلا تَجتَازَنَّ عَلیهِ کارِهاً، وَلا تأخُذنَّ مِنهُ أکثرَ مِن حَقِّ اللَّهِ فِى مالِهِ؛ بر مبناى تقواى خدایى که یگانه است و براى او شریکى نیست به پیش رو! هرگز مبادا مسلمانى را بیمناک سازى یا بر (زمین وباغ) او به غیر دلخواهش و به زور وارد شوى و گذر کنى یا از او چیزى بیشتر از آنچه حق خدا در مال اوست بگیرى.”(۶)
باز مىفرماید:
” ثُمّ تَقُول: عِبادَ اللَّهِ أرسَلَنی إلیکُمْ وَلیُّ اللَّهِ و خَلِیفتُهُ لاِخُذَ مِنکُم حَقَّ اللَّه فِى أموالِکُم، فَهَل للَّهِ فِى أموالِکُم مِن حقٍّ فَتَؤَدُّوه إلى وَلیِّه؟ فَإن قالَ قائِلٌ لا، فَلا تُراجِعُه، و إن أنعَمَ لَکَ مُنِعمٌ فانطَلِق مَعهُ غیرِ أن تُخِیفَهُ أو تُوعِدَهُ أو تَعسِفَهُ أو تُرهِقَهُ،، فَخُذ ما أعطاکَ مِن ذَهَبٍ أو فِضَّهٍ، فإنّ کان لَهُ ماشِیَهٌ أو إبلٌ فَلا تَدخُلها إلّا بإذنِه، فإن أکثَرها لَه، فإذا أتیتَهَا فَلا تَدخُل عَلیها دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَیه ولا عَنِیفٍ بِه، ولا تُنَفِّرَنَّ بَهیمَهً وَلا تُفزِعَنَّها وَلا تَسُوءنَّ صاحِبَها فِیها؛ وانگهى سخن خود را چنین آغاز کنى: بندگان خدا، مرا ولى خدا و جانشین او به سوى شما فرستاده است که حقى را که خداوند در اموالتان دارد بگیرم. پس آیا در اموال شما حقى هست که آن را به ولى او بپردازید؟
در این هنگام اگر گویندهاى جواب منفى داد، دیگر سخن خود را تکرار مکن، ولى اگر توانگرى جواب مثبت داد همراهش روان شو با پرهیز از هرگونه هراس افکنى، تهدید، سختگیرى و تحمیل. پس هر آنچه از زر وسیم (نقدینه) به تو داد بستان. اگر (اموالى از نوع) گاو و گوسفند و شتر داشت، بىاجازه و سرزده بر آن داخل مشو، زیرا که (هر چند تو را به عنوان نماینده ولى امر، سهمى در آن هست اما) بیشتر آن، ملک اوست. بنابر این به هنگام آمدن بدان جا نباید با آهنگ زور و سلطه بر آن دامها وارد شوى، به هیچ روى دامى را رم مده و هراسانش مکن که این، رنجش دامدار را در پى خواهد داشت.”(۷)
۵) رعایت حقوق محرومان در تعیین بودجه اقتصادى
محرومان و مستضعفان همواره مورد توصیه حضرت امیر علیه السلام بودهاند. آن بزرگوار لحظهاى از رسیدگى به حال آنان غافل نبود. نه تنها خود چنین بود، بلکه این امر را به کارگزارانش هم توصیه مىکرد. در این جا یک نمونه از سفارشهاى آن حضرت را در این باره مىآوریم:
” ثمّ اللَّه، اللَّه فِى الطَّبقهِ السُّفلى مِن الّذینَ لا حِیلَهَ لَهُم مِن المساکِین والمُحتاجِین و أهلِ البُؤسَى والزَّمنى، فإنّ فِى هذِهِ الطَّبَقَهِ قانِعاً و مُعترَّاً، واحفَظ للَّه ما استحفَظکَ مِن حَقِّه فِیهم، واجعَل لَهُم قِسماً مِن بَیتِ مالِکَ و قِسماً مِن غَلاَّت صَوافِى الإسلامِ فِى کُلِّ بَلَدٍ، فإنَّ لِلأقصى مِنهُم مِثلَ الّذِى لِلأدْنى، و کُلُّ قَد استُرعیتَ حَقَّهُ فَلا یَشغلَنَّکَ عَنهُم بَطَرٌ، فإنَّک لا تُعذَرُ بِتَضییعکَ التَّافِهَ لاِحکَامِکَ الکَثیرَ المُهمَّ، فَلا تُشخِص همَّکَ عَنهُم، ولا تُصعِّر خَدَّکَ لَهُم، و تَفَقَّد أُمورَ مَن لا یَصِلُ إلیکَ مِنهُم مِمَّن تَقتَحِمُهُ العُیُون، و تَحقِرُهُ الرَّجالُ ففرِّغ لاُِولئکَ ثِقَتَک مِن أهلِ الخَشیَهِ والتَّواضُعِ، فلیَرفَع إلیکَ أُمورَهم.
ثُمّ اعمَل فِیهم بالإعذار إلى اللَّه یومَ تَلقاهُ فإنّ هؤلاء مِن بَین الرَّعیه أحوجُ إلى الإنصافِ مِن غَیرهِم، و کُلُّ فَأعذر إلى اللَّه فِى تَأدیهِ حقِّهِ إلیه، و تَعَهَّد أهلَ الیُتْمِ و ذَوى الرِّقَّه فِى السِّنِّ مِمّن لا حِیلَهَ لَهُ ولا یَنصِبُ لِلمسألهِ نَفسَهُ، و ذلکَ عَلى الوُلاهِ ثَقِیلٌ والحَقُّ کُلُّهُ ثَقِیلٌ. وَ قَد یُخَفِّفُه اللَّهُ عَلى أقوامٍ طَلَبوا العاقِبَهَ فَصَبِّرُوا أنفُسَهُم و وَثِقُوا بِصدقِ مَوعُودِ اللَّهِ لَهُم؛ خداى را، خداى را، در خصوص فرودستان، زمینگیران، نیازمندان، گرفتاران و دردمندانى که دردشان را هیچ چارهاى نیست، چه در میان این قشر، کسانى به دریوزگى روى مىآورند و کسانى با نیاز آبرودارى مىکنند. پس براى خدا پاسدار حقى باش که خداوند بر ایشان تعیین کرده است و تو را به رعایتش فرمان داده است و از بیت المال و محصول زمینهاى غنیمتى اسلام – در هر شهرى – سهمى برایشان در نظر بگیر، چرا که براى دورترین مسلمانان همانند نزدیکترینشان سهمى هست و تو مسؤول رعایت حق همگانى.
پس هرگز مبادا سرمستى ریاست تو را از آنان باز دارد که انجام گرفتن کارهاى فراوان و مهم، زمین ماندن مسؤولیتهاى پیش پا افتاده را پوزشى نتواند بود. پس اندیشه از آنان برمدار و روى برمگردان و به ویژه امور کسانى از این قشر را بیشتر پرس و جو کن که چندان کوچک و بىشمارند که به چشم نمىآیند و نمىتوانند به تو دست یابند. بدین منظور براى این گروه از نیازمندان، بخشى از نیروهاى مورد اعتمادت را – که خداترس و افتادهاند- آزاد بگذار تا گزارش امورشان را نزد تو آورند، سپس در موردشان به گونهاى اقدام کن که در روز دیدار با خدایت پوزشى باشد که این قشر را به انصافِ تو بیش از دیگران نیاز است هر چند عملکرد تو باید به گونهاى باشد که در پیشگاه خداوندت در ارتباط با حقوقِ همگان پوزشى پذیرفته باشد. از یتیمان خردسال و پیران سالخورده که چارهشان نیست و خود را در موضع درخواست نمىنشانند، پیوسته دلجویى کن و این مسؤولیتى است بس گران بر دوش زمامداران و حق در هر شکل و مصداق گران است، ولى بسا که خداوند آن را براى مردمى که آخرت خواهند و با تکیه زدن بر راستى وعده خداوند شکیبایى مىورزند، سبک سازد.”(۸)
۶) ریشهیابى علل تنگناهاى اقتصادى
کارشناسان علم اقتصاد، هنگامى که در خصوص عوامل رکود اقتصاد یک کشور بحث مىکنند معمولاً به علتهاى مادى توجه مىکنند، اما در یک نظام الهى، غیر از اینها به عوامل غیر مادى و معنوى هم توجه مىشود و با ریشهیابى آنها اقتصاد کشورى رونق و شکوفایى مىگیرد، چنان که على علیه السلام در ریشهیابى تنگناهاى اقتصادى مىفرماید:
” إنَّ اللَّه یَبتَلى عِبادَهُ عِند الأعمالِ السَّیَّئهِ بِنَقص الثَّمراتِ و حَبسِ البَرکاتِ، وإغلاقِ خزائِن الخَیراتِ، لِیَتُوبَ تائِبٌ و یُقلِعَ مُقلِعٌ، و یتَذَکَّرَ مُتذَکَّرٌ، و یَزدَجِرَ مُزدَجِرٌ، وَ قَد جَعَلَ اللَّهُ سُبحانَهُ الإستِغفارَ سَبَباً لِدُرُور الرِّزقِ و رَحمهِ الخَلقِ فَقال: “استَغفِروُا ربَّکُمْ إنَّهُ کانَ غَفَّاراً * یُرسِلِ السَّماءَ عَلیکُمْ مِدْراراً * و یُمِدِدکُمْ بِأموالٍ و بَنِینَ”(۹) فَرَحِمَ اللَّهُ امرَاً استَقبَلَ تَوْبَتَهُ و استَقالَ خَطِیئَتَهُ، و بَادَر مَنِیَّتَهُ؛ آرى، هنگامى که بندگان خدا کارنامهاى زشت ارائه کنند، خداوند به کاهش میوهها و دریغ داشتن برکتها و فرو بستن درهاى خزائن خیرات، مبتلاشان مىکند تا شاید که توبهکارى توبه کند و خوددارى، عنان نفس درکشد و مهار سازد. آرى، چنین است که خداوند استغفار را سببى ساخته است براى روزى رسانى و گسترش رحمت و فرموده است: و از پروردگارتان آمرزش جویید که بسى آمرزنده است آسمان پر باران را به سویتان گسیل مىدارد و با دارایىها و فرزندان به یارىتان مىشتابد. رحمت خدا بر آن کس که از توبه استقبال کند و از خطاها پوزش طلبد و بر مرگ پیشى گیرد.” (۱۰)
۷) فرد واقتصاد
امام على علیه السلام هنگامى که زندگى فردى یک مؤمن را زمانبندى مىکند، براى اقتصاد، همطراز عبادت، نقش ویژهاى قائل است، چنان که مىفرماید:
“لِلمؤمِن ثلاثٌ ساعاتٍ: فَساعَهُ یُناجِى فِیها ربَّهُ، و سَاعهٌ یَرمَّ معَاشَهُ، و ساعهٌ یُخَلِّى بین نَفسِه و بینَ لذَّتِها فیما یَحِلُّ و یَجمُلُ، و لَیسَ لِلعاقِل أن یکونَ شاخِصاً إلّا فِى ثلاث: مَرمَّهٍ لِمَعاشٍ، أو خُطوَهٍ فِى معادٍ، أو لَذَّهٍ فی غَیر مُحَرَّم؛ در برنامه زندگى مؤمن، سه زمان مشخص است: زمانى که در نیایش با پروردگارش مىگذرد؛ زمانى را که در ترمیم گذران خویش به سر مىبرد و در تأمین هزینه زندگىاش مىکوشد؛ و زمانى که نفس را با لذات آن در قلمروى که مشروع و زیباست، تنها و آزاد مىگذارد. خردمند را نیز نسزد که جز در یکى از این سه مورد به صحنه در آید: سامان دادن به زندگى و تلاش اقتصادى؛ برداشت گامى در راه معاد و لذت بردن بدون ارتکاب گناه.” (۱۱)
پی نوشت ها:
۱- نهج البلاغه، نامه ۵۳ .
۲- همان .
۳- همان .
۴- همان .
۵- همان، نامه ۵۱ .
۶- همان، نامه ۲۵ .
۷- همان، نامه ۲۵ .
۸- همان، نامه ۵۳٫
۹- نوح (۷۱) آیات ۱۰ – ۱۲٫
۱۰- نهج البلاغه، خطبه ۱۴۳٫
۱۱- همان، کلمات قصار ۳۹۰٫