میدانیم همیشه برای درمان اساسی یک بیماری جسمانی، باید به سراغ عوامل و ریشههای آن برویم، چرا که بدون ریشهکن شدن آن عوامل، نتایج همچنان باقی و برقرار است و اگر به طور موقت با داروهای مسکن آثار آن را بپوشانیم باز بعد از مدتی خود را نشان میدهد.
بیماری های اخلاقی نیز به یقین همین گونه است حتما باید ریشهیابی شود، سپس ریشهها را بخشکانیم.
یکی از ریشههای حرص، بخل و طمع، سوء ظن به خدا و عدم توکل بر اوست که بازگشت به تزلزل پایههای توحید افعالی میکند.
کسی که خدا را قادر و رازق میداند و کلید همه نیکیها را به مضمون (بیدک الخیر انک علی کل شیئ قدیر) در دست او میبیند، حرص در جمع مال و مواهب مادی دیگر نخواهد داشت.
هنگامی که پایههای ایمان، به ویژه توحید افعالی در وجود انسان متزلزل گردد صفات رذیله بی شماری به سراغ انسان میآید که یکی از خطرناکترین آنها حرص است، پس با تقویت پایههای ایمان باید به مقابله با آن برخاست.
یکی دیگر از ریشههای حرص، جهل و بی خبری نسبتبه پی آمدهای آن میباشد.
اگر انسان بداند حرص، آرامش او را در تمام زندگی بر هم میزند، حرص مایه رنج و تعب دایمی اوست، حرص شخصیت او را در هم میکوبد و در انظار خوار و خفیف میسازد، حرص سبب میشود که در عین غنا همچون فقیران زندگی میکند، او زحمت بکشد و اموالش را برای دیگران ذخیره کند، در قیامتحساب آنها را باید پس دهد، ولی در دنیا دیگران لذت آن را ببرند.
آری اگر حریص در این پیامدها بیندیشد قطعا در روح او اثر میگذارد.
در اولین گام: باید به خداوند توکل کرد و از وی مدد گرفت. دوم: به نعماتی که در اختیارت هست توجه کنی، شکر گذار بوده و از آن ها استفاده کنی. سوم: چشم به زیاده خواهی ها پوشانده و به داشته های دیگران کاری نداشته باشی، چرا که آدمی سیری ناپذیره و هرچه را بدست بیاره، بعد از مدتی از آن دلسرد شده و بالاترش را می خواد. چهارم: انفاق و صدقه، دستگیری از نیازمندان و کمک به دیگران علاوه بر اینکه این بیماری را ضعیف می کنه باعث انبساط روح و شادی روان آدمی میشه!
حرص و طمع اولش مثل نهالی نوپا در روح آدمی شکل می گیرد اما با سالیان سال، ریشه دوانده قوی میشود و نه تنها هرگز به پیری نمی رسد، هر روز جوان تر و قوی تر می شود! و تلخترین قسمت این بیماری این است که انسان هرچه به سوی پیری پیش میرود این خصلت در او جوان شده و او را از تفکر به جهان آخرت باز میدارد!
آدم طمع کار و حریص در دنیا سخت زندگی میکند و فقط به جمع آوری مال می پردازد، نه خودش استفاده ای می کند و نه اجازه استفاده به دیگران میدهد! او فقیر زندگی می کند فقیر از دنیا می رود ولی حساب اغنیا را پس خواهد داد.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) انسان طمعکار و حریص را به کرم ابریشم تشبیه کردند که هرچه بیشتر بر اطراف خود تار می تنه پیله اش ضخیم تر شده سخت تر می تونه از اون خارج بشه و سرانجام درون پیله ساخته ی دست خودش میمیره.
با توجه به اینکه این رذیله اخلاقی نوعی بیماری روحیه فقط تا زمانی که به صورت کامل شکل نگرفته و در درون آدمی ریشه ندوانده قابل درمانه!
اما راه درمان این بیماری
در اولین گام: باید به خداوند توکل کرد و از وی مدد گرفت. دوم: به نعماتی که در اختیارت هست توجه کنی، شکر گذار بوده و از آن ها استفاده کنی. سوم: چشم به زیاده خواهی ها پوشانده و به داشته های دیگران کاری نداشته باشی، چرا که آدمی سیری ناپذیره و هرچه را بدست بیاره، بعد از مدتی از آن دلسرد شده و بالاترش را می خواد. چهارم: انفاق و صدقه، دستگیری از نیازمندان و کمک به دیگران علاوه بر اینکه این بیماری را ضعیف می کنه باعث انبساط روح و شادی روان آدمی میشه!
اگر انسان بداند حرص، آرامش او را در تمام زندگی بر هم میزند، حرص مایه رنج و تعب دایمی اوست، حرص شخصیت او را در هم میکوبد و در انظار خوار و خفیف میسازد، حرص سبب میشود که در عین غنا همچون فقیران زندگی کند، او زحمت بکشد و اموالش را برای دیگران ذخیره کند، در قیامتحساب آنها را باید پس دهد، ولی در دنیا دیگران لذت آن را ببرند
برای همینه که امیرالمومنین علی علیه السلام درباره این بیماری به این زیبایی میفرمایند:
“أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ” هرکس نفس و روح خویش را با طمع ورزی آلوده نماید خود را پست کرده است.
خداوند در آیه ۱۶ سوره تغابن می فرماید: «و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون؛ و هر که از حرص و آز نفس خویش نگاه داشته شود، چنین کسانی رستگار خواهند بود». این مضمون در برخی آیات دیگر هم آمده، در سوره حشر هم این مضمون را می بینیم. شح عبارت است از بخل توام با طمع و حرص. بخل یعنی امساک، در مقابل جود که بخشندگی است. رسول اکرم در دوره اسلام در حال طواف بودند. مردی را دیدند که در حال طواف چنین دعا می کند: خدایا مرا بیامرز اگرچه می دانم که مرا نمی آمرزی! فرمودند: چرا خدا تو را نیامرزد؟ عرض کرد: یا رسول الله! گناه من خیلی زیاد است. از کوهها و از زمین و از آسمان هم بیشتر است. فرمودند: آیا گناه تو از خدا هم بزرگتر است؟ گناه تو از خدا که دیگر بزرگتر نیست، گناهت چیست؟ گفت: یا رسول الله! من آدمی هستم که اگر کسی سراغ من بیاید و از من یک درهم بخواهد جان من می خواهد بیرون بیاید، اگر بفهمم کسی از من چیزی می خواهد اینچنین ناراحت می شوم. فرمود: دور شو، آیا نمی دانی کسی که اینچنین باشد بوی بهشت را نمی شنود؟ آیا این آیه قرآن را نشنیده ای: «و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون»؟ شح باز مربوط به مال است. کسانی که از شر این دشمن نگه داشته بشوند آنها رستگاران هستند، یعنی در صورتی که کسی از این شر نگه داشته نشود هیچ وقت رستگار نمی شود.