بازخوانی انقلاب دوم
( واکاوی عوامل و دلایل تسخیر لانه جاسوسی آمریکا )
روابط ایران قبل از انقلاب اسلامی و پس از آن با ایالت متحده ی آمریکا به رغم همهی فراز و فرود ها ، اما همواره یکی از مهم ترین موضوعات مورد علاقه برای پیگیری تحلیل گران و کنش گران سیاسی ایران و آمریکا به ویژه در حوزه ی روابط بین الملل بوده و هست .
نخستین اقدامات برای برقراری روابط بین ایران و آمریکا را باید در سال ۱۲۳۵ شمسی ( ۱۸۵۶ ) میلادی جستجو کرد که با انعقاد عقدنامه مودّت و تجارت بین ایران و آمریکا به ظهور می رسد ، لکن روابط سیاسی بین این دو کشور در سال ۱۲۶۲ شمسی ( ۱۸۸۴ ) میلادی با اسقرار نخستین سفیر آمریکا به نام ساموئل بنجامین در تهران شکل رسمی به خود می گیرد .
در سال ۱۲۶۷ هجری شمسی ( ۱۸۸۸ میلادی ) یعنی ۴ سال بعد ، ایران نیز نماینده ی سیاسی خود را به واشنگتن اعزام و سفارت خود را در این کشور دائر می کند . [۱]
این روابط در دو مقطع ، یکی در جریان قتل کنسول ؛ و سفارت آمریکا در تهران در سال ۱۳۰۳ شمسی ( ۱۹۲۴ میلادی ) و دیگری در جریان توقیف جلال غفار وزیر مختار ایران در آمریکا توسط پلیس این کشور به جرم سرعت غیر مجاز و بی توجّهی به قوانین رانندگی ، رو به تیرگی می گذارد و حتی در خصوص ماجرای اخیر که در زمان رضا شاه به وقوع پیوست این روابط به مدت دو سال قطع می گردد .
با پایان یافتن این دوره و پس از حاکمیت محمد رضا شاه و سفر روزولت رئیس جمهور وقت آمریکا به ایران در سال ۱۳۲۰ شمسی ( ۱۹۴۱ میلادی ) و نیز سفر شاه در آبان ۱۳۲۸ شمسی ( ۱۹۴۹ میلادی ) به آمریکا در پی دعوت ترومن رئیس جمهور بعدی ، روند جدیدی در روابط بین دو کشور در ابعاد نظامی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی ایجاد شد که اوج آن را در سال های ۱۳۵۱ به بعد شاهد هستیم .[۲] و این روند تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ ادامه داشته است .
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ و سقوط دولت دست نشانده ی آمریکا این روابط به طور طبیعی و منطقی دستخوش تغییر می گردد و ملت ایران به دلیل حمایت تمام عیار دولت ایالات متحده ی آمریکا ، تا آخرین روزهای حیات آن رژیم فاسد و خیانتکار خواهان تجدید نظر در سطوح و ابعاد این روابط می شود .
هرچند دولت موقت علاقه ی چندانی به تجدید این روابط نداشت و خواهان تداوم آن با آمریکا بود . بازرگان با نادیده گرفتن تمامی جنایات آمریکا در حق ملت ایران و نیز بی توجهی به خشم انقلابی مردم از دولت آمریکا در مصاحبه ای به ” نیوز ویک ” رسماً اعلام می کند : { ما روابط دوستانه ای با ایالات متحده ی آمریکا داشته ایم و میل داریم روابط دوستانه مان را با ایالات متحده و تمامی کشور های جهان حفظ کنیم .}[۳]
این مصاحبه که تنها ده روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی انجام شده بود ، از عمق شکاف بین خواست ملت انقلابی و دولت موقت و نیز غرب شیفتگی بازرگان پرده برمی داشت .
بازرگان در حالی از روابط دوستانه با آمریکا سخن می گفت که این کشور با بی توجهی به خواست ملت ایران حتی پس از سقوط دولت دست نشانده اش در ایران ، همچنان به توطئه علیه انقلاب اسلامی ادامه می داد .و سفارت خانه ی آمریکا در تهران بر اساس اسناد متقن موجود ( اسناد لانه ی جاسوسی آمریکا ) به محلی برای توطئه و ساماندهی کودتا علیه انقلاب اسلامی تبدیل شده بود .
این روند همچنان ادامه داشت تا اینکه در سیزدهم آبان ماه ۱۳۵۸ رویدادی به وقوع پیوست که نقش بسیار مهمی در شفاف سازی جریان ها و خطوط موجود ایفا کرد. هر چند سر آغاز یک رویارویی تمام عیار و چالشی دامنه دار در تاریخ روابط بین ایران و آمریکا و بلکه غرب گردید . این رخداد آنچنان در بطن خود عظمت داشت که بنیان گذار انقلاب اسلامی آن را انقلاب دوم و بلکه بزرگ تر از انقلاب اول نام نهادند چرا که می توانست تأثیرات بسیار مهمی در تحولات جاری جهان از خود بر جای بگذارد همچون شکسته شدن هیمنه پوشالی آمریکا و از بین رفتن آبروی نداشته و ابهّت دروغین و ساختگی آن و نیز تحقیر و به اسارت گرفتن ابر قدرت غرب در برابر دیدگان مردم دنیا که تا پیش از آن جرأت کوچکترین مخالفت با آمریکا را در خود نمی دیدند . و آن چیزی جز تسخیر سفارت آمریکا یا بهتر بگوییم لانه ی جاسوسی آمریکا به دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نبود .
در بیان ریشه های انقلاب دوم و واکاوی عوامل آن باید به موارد زیر به عنوان مهم ترین این عوامل توجه کرد که به اختصار ذیلاً تقدیم حضئر خوانندگان عزیز می گردد .
۱٫ اعطای پناهندگی سیاسی به شاه
از مهمترین خواسته های مردم در طول انقلاب و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، محاکمه شاه ایران و عوامل جنایتکار وی در دادگاه انقلاب و رسیدگی به جنایات و جرائم ریز و درشت آن ها بود که با فرار شاه از ایران این خواستهبه حق مردم عملی نشد هرچند بسیاری از مزدوران خیانتکار رژیم فاسد شاهنشاهی در چنگال عدالت گرفتار آمدند و به سزای اعمال خود رسیدند ، اما آنچه که می توانست خشم انقلابی مردم را فرو بنشاند و مرهمی بر زخم های عمیق این ملت ستم دیده و رنجور از ظلم بیشمار رژیم شاهنشاهی گردد چیزی جز تحویل شاه به ایران نبود .
اما دولت ایالات متحده آمریکا به جای همدردی با ملت ایران و توجه به خواسته ی بحق مردم به بهانه ی معالجه ی بیماری وی ، تصمیم قطعی به پذیرش وی گرفت . البته آمریکایی ها از قبل هشدار هایی نه چندان جدی را نسبت به عواقب این اقدام از سوی دولت موقت دریافت کرده بودند ؛ لیکن روحیه ی استکباری آمریکایی ها و نیز کور ذهنی و ناتوانی سیاستمداران و تحلیل گران آن ها از درک شرایط و واقعیت های جامعه ی انقلابی ایران نتوانست آنان را به یک تصمیم و پاسخ منطقی برساند. از این رو اقدام به اعطای پناهندگی به شاه کردند .
انتشار این خبر در یکم آبان ۱۳۵۸ جرقه ای در انبار باروت خشم این ملت شد و روابط دو کشور که در هاله ای از ابهام قرار داشت را به سوی تیرگی تمام عیار سوق داد .
۲٫ مذاکرات پنهانی بازرگان با برژینسکی در الجزایر
همانطور که اشاره شد دولت موقت به طور کلی در تحولات مهم آن روز از جمله در جریان پناهندگی شاه به آمریکا در افکار عمومی ایران انقلابی به سازش کاری و کوتاه آمدن در مقابل تصمیمات خصمانه و توهین آمیز آمریکا متهم بود. هر چند بازرگان تلاش های زیادی را به کار گرفت تا بتواند خود و دولت اش را از این اتهام بزرگ برهاند . اما همه چیز دست به دست هم داده بود تا سازش کاری دولت موقت را بر همگان عیان سازد .
بازرگان در جریان سفر به الجزایر در دهم آبان ۵۸ در حاشیه جشن استقلال این کشور مذاکراتی را به برژینسکی ، معاون امنیتی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا انجام می دهد که این مذاکرات اولا در سطح بالای دیپلماتیک و در شرایط حساس و مهم تر از همه بدون اطلاع قبلی حضرت امام صورت گرفته بود و در حالی که او قبل از سفر به الجزایر محضر امام در قم مشرف شده بود تا حضرت ایشان را در جریان جزئیات سفر قرار دهد و هم رهنمود های لازم را از امام دریافت دارد ، اما هیچ سخنی از مذاکره ای که از قبل به در خواست شخص وی تنظیم شده بود به میان نیاورد .[۴]
افشای مذاکرات سری و پنهانی بازرگان با برژینسکی که پس از اقدام توهین آمیز آمریکا در پناهندگی به شاه خائن بود ، توانست در فاصله کمی امواج توفنده ای از اعتراض علیه دولت موقت و دولت ایالات متحده را سامان دهد .
در همین راستا حزب جمهوری اسلامی که قدرتمند ترین تشکیلات سیاسی – اجرایی آن روز بود با انتشار بیانیه ای و با طرح سؤالات مهم اقدان دولت را اینچنین به چالش کشید : { …. در روزهایی که صهیونیست ها و امپریالیست ها محمد رضا را به آمریکا می آورند تا شکرگزار نوکری سابق او باشند شما آقای مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت انقلاب در الجزایر با برژینسکی به گفتگو نشستید و ملت ما نمی داند نیاز این ارتباط در لحظاتی که ما در آنیم تا هر گونه ارتباط غیر عادلانه و برده ساز را با جهانخواران بگسلیم از کجا بر می خیزد ؟
برژینسکی مشاور امنیتی کارتر است و مسئول حفظ منافع این ابر قدرت جهنمی و یادمان باشد که مشاوران امنیتی رؤسای جمهور آمریکا ، بزرگترین سهم را در قتل و کشتار های جهان سوم داشته اند . } [۵]
کوتاه سخن اینکه مذاکرات الجزایر تأییدی دیگر بر مسی محافظه کارانه دولت موقت بود و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در روز ۱۳ آبان در حقیقت پاسخ قاطع ملت انقلابی به اقدام دولت موقت تحلیل می شد .
مروری کوتاه بر سخنان دانشجویان پیرو خط امام تأیید بر درستی این تحلیل است : { . . . ما دانشجویان مسلمان دانشگاه ها هستیم و خودمان را پیرو خط امام می دانیم . تحلیل ما این است که مکتب اسلام یک مکتب ضد امپریالیستی است که موافق این سلطه جویی ها باشد …. اما دولت موقت به جای اینکه به استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی برسد روز به روز در جهت عکس پیش می رود . آمریکا در تمام مکان ها نفوذ می کند ، حتی هیأت دولت در الجزایر با برژینسکی ملاقات می کند . توجه داشته باشید که امام موضع بسیار شدید ضد آمریکایی دارد .}[۶]
به هر حال این اقدام نسنجیده و توجیه ناپذیر سطح التهابات سیاسی را در داخل تا مرز انفجار بالا ببرد و نیز گرایش دولت به آمریکا را بیش از گذشته افزایش داد . با تسخیر لانه ی جاسوسی دولت در مقابل یک عمل انقلابی انجام شده قرار گرفت ، عملی که هر چند بر خلاف عرف دیپلماتیک در جهان بود ؛ اما به دلایل منطقی از سوی حضرت امام با شفافیت وصراحت تمام تأیید شد و مبدأ تحولاتی بنیادین در عرصه ی سیاست داخلی و خارجی گردید .
این چنین بود که در سیزدهم آبان ماه ۱۳۵۸ جمعی اندک که خود چکاد صبر و پایداری بودند عاقبت صبرشان لبریز می شود و با دستانی تهی از سلاح اما قلب هایی آکنده از ایمان و قدم هایی استوار بر می شورند و آشیانه ای که روزگار دراز شیطانی بزرگ در آن لانه کرده بود را در اختیار می گیرند تا برای همیشه هم به سلطه ی این قدرت اهریمنی پایان دهند و هم بر تعارفات دیپلماتیک دولت نقطه ی پایان نهند .
البته دولت نیز سرسختانه این اقدام را تخطئه و آن را مایه ی آبروریزی نظام و بسیار خطرناک توصیف می کرد و در واکنش به آن حتی اقدام به استعفا نمود . اما آن چه که دولت را تا این حد خشمگین کرده بود نه غیر دیپلماتیک بودن این حرکت ، بلکه انتشار پاره ای از اسناد بود که از سوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام منتشر شده بود و حکایت از روابط پشت پرده بین سازمان های جاسوسی آمریکا و اعضای جبهه ی ملی و نهضت آزادی و حتی کابینه ی دولت موقت داشت .
بازرگان به همین علت در یکی از سخنرانی های خود در همان ایام با عصبانیتی کم سابقه دانشجویان را این چنین به باد فحش و ناسزا می گیرد :{ اسم خودشان را می گذارند خط امام ، خط شیطانند این هایی که افشا می کنند ……. فلان فلان شده ها …… بی شرفند آنهایی که می گویند ما با آمریکا راه کج رفته ایم آن ها ( دانشجویان پیرو خط امام ) ضد انقلابند } .[۷]
اما طولی نکشید که با تأیید حضرت امام و شورای انقلاب به عنوان عالی ترین نهاد سیاسی – اجرایی کشور و در پی آن نهادهای انقلابی دیگر مانند مجلس خبرگان قانون اساسی ، حزب جمهوری اسلامی ، حوزه علمیه قم ، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و سایر احزاب و گروه ها به همه ی این بگو مگو ها و تحلیل های غلط و مشوش افکار عمومی پایان داده شد و این واقعه به عنوان یکی از درخشان ترین برگ تاریخ مبارزات این مردم به ثبت رسید .
آمریکایی ها در واکنش به این ضربه سهمگین و برای آزادی دیپلمات های در بند خود ، دست به اقدامات دیپلماتیک وسیعی زدند که از جمله باید به درخواست از اشخاص و سازمان های ذی نفوذ ، مانند مرحوم حاج سید احمد خمینی و نیز سازمان آزادی بخش فلسطین ” پی . ال . او ” برای میانجی گری بین آمریکا و ایران و نیز اعزام هیأت ویژه متشکل از شخصیت های برجسته ی آمریکایی مانند : ” رمزی کلارک ” ، ” دادستان سابق آمریکا ” و ” ویلیام میلر ” عضو کمیته ی ضد جاسوسی آمریکا اشاره کرد .
اما هیچ کدام از این اقدامات نتیجه نداد زیرا پیش شرط امام برای مذاکره و آزادی گروگان ها تحویل شاه جنایتکار به ایران بود ، در حالی که آمریکایی ها حاضر نبودند قدمی در این خصوص بردارند . از این رو حضرت امام با صدور بیانیه ای ضمن منع هرگونه ارتباط و گفتگو از هر شخصی ، با هیئت اعزامی آنان را بین زمین و آسمان مجبور به بازگشت به آمریکا نمودند .
در پی ناکامی دولت کارتر برای حل و فصل مسالمت آمیز گروگان ها ، آمریکایی ها تصمیم به قطع رابطه با ایران در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ گرفتند که مورد استقبال امام راحل قرار گرفت .
به دنبال آن نیز اقدامات ایذایی و نظامی در دستور کار دولت آمریکا قرار گرفت که اعزام نیروی ویژه نظامی به طبس در پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹ و شکست فضاحت بار آن از جمله آن ها بود .
با مرگ شاه در پنجم مرداد ۱۳۵۹ موضوع پیش شرط ایران برای آزادی گروگان ها یعنی استرداد شاه خود به خود از بین می رود و پس از تشکیل اولین مجلس شورای اسلامی ، امام این مهم را به تشخیص مجلس واگذار می کند . و دولت جمهوری اسلامی ایران پیرو مصوبه ی ۷ آبان ۱۳۵۹ مجلس شورای اسلامی با میانجی گری دولت جمهوری الجزایر در جهت حل و فصل بحران پیش می رود که منجر به تشکیل مجموعه ای از مذاکرات طولانی و صدور بیانیه ای معروف به بیانیه الجزایر و آزادی گروگان ها می گردد .
مؤلف : محمد تقی کرامتی
[۱]– رجوع کنید به : کلیات درباره دولت شاهنشاهی ایران با کشور های قاره ی آمریکا و وزارت امور خارجه و کتاب تاریخ سیاسی و دیپلماسی ایران / علی اکبر بینا / ج۲ / ص ۱۴۰
[۲]– برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به : تاریخ سیاسی بیست و پنج سال ایران از کودتا تا انقلاب / نوشته ی غلام رضا نجاتی / ص ۳۶۳
[۳]– روزنامه ی اطلاعات / ۳ اسفند ۱۳۵۷
[۴]– روزنامه جمهوری اسلامی / سه شنبه ۱۵ آبان ۱۳۵۸ / شماره ۱۳۰ / صفحه ۲
[۵]– روزنامه جمهوری اسلامی / یکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۵۸ / شماره ۱۲۸ / ص ۲
[۶]– روزنامه جمهوری اسلامی / دوشنبه ۱۴ آبان ۱۳۵۸ / شماره ۱۲۹ / ص ۲
[۷]– روزنامه انقلاب اسلامی / ۲۱ اسفند ۱۳۵۸ / ص ۱۲