خانه / مقالات مذهبی / تبیین نظام سیاسى اسلام در غدیر خم

تبیین نظام سیاسى اسلام در غدیر خم

ویژگیهاى على(ع) از نگاه پیامبر(ص)

رحلت پیامبر و منازعات سیاسى

نظام رهبرى در مکتب اهل‏ بیت علیهم السلام

تعیین جانشینى براى رهبرى امت اسلامى از مهمترین و عمده ‏ترین مسایلى بود که پیامبر اکرم در آخرین سال حیات، هنگام بازگشت از حجه‏الوداع، به همراهان خویش ابلاغ کرد.اگر چه این اعلام عمومى، به فرمان خداوند صورت گرفت، ولى صرف نظر از جنبه آن، مى‏توانست ‏حاکى از دغدغه طبیعى معمار و بنیانگذار مکتب نسبت ‏به آینده امت ‏باشد، این اقدام یک ضرورت اجتماعى اجتناب ‏ناپذیر بود، و از انتظارات عقلاى عالم به شمار مى‏آمد و آن حضرت حتى در زمان حیات خویش از آن مهم غفلت نمى‏ورزید. او مى‏دانست که جامعه بى سرپرست مانند رمه  بى ‏چوپان که هر لحظه در معرض اختلاف، گسستگى و هجوم فرصت‏ طلبان است. لذا هر وقت‏ براى جنگ یا غزوه‏اى از مدینه خارج مى‏شد، شهر را بدون امیر و خلیفه وا نمى‏گذاشت؛ پس هنگامى که سفرى ابدى در پیش رو داشت، چگونه ممکن بود امت را به حال خود واگذارد. (۱)

این بود که در زیر آفتاب سوزان بیابان تفتیده حجاز در میان جمعى از بزرگان اصحاب، کوشید تا رسالت ‏خویش را به پایان رساند. علماى شیعه و شمارى از دانشمندان اهل تسنن ‏بر این باورند که سوره مائده، به ویژه آیه‏۶۷، آخرین کلامى بود که بر پیامبر(ص) نازل شد.

بسیارى از علماى اسلام معتقدند که آیه مزبور در روز هجدهم ذى‏ حجه، پس از تمام شدن اعمال حجه‏الوداع در غدیر خم و قبل از آن که پیامبر على(ع) را خلیفه خود معرفى کند، نازل شده است آنها شان نزول این آیه را انتصاب على(ع) به جانشینى پیامبر(ص) مى‏دانند. (۲)

و باز هنگام حرکت ‏به سوى تبوک به على(ع) فرمود: ” انت منى بمنزله هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى”؛ نسبت تو به من مانند نسبت هارون به موسى است، جز این که پس از من پیامبرى نخواهد بود.

پیامبر(ص) با این سخن مقام وزارت، اختصاص در دوستى، برترى بر همگان و جانشینى در زمان حیات و پس از وفاتش را براى على(ع) ثابت کرد. زیرا قرآن کریم به تحقق همه این موارد هارون گواهى مى‏دهد. (۳)

ویژگیهاى على(ع) از نگاه پیامبر(ص)

پیامبر(ص) بارها به موقعیت معنوى على(ع)، فضایل آن حضرت، امتیازات او بر دیگران و مقام وصایت و وراثتش تاکید کرده است. آن بزرگوار در گفتار بلندى به دخترش فاطمه(س) مى‏فرماید:” اى فاطمه، آیا خشنود نیستى من تو را به همسرى کسى درآوردم که اسلامش پیشتر از دیگران و دانشش بیشتر از همگان است؟ به راستى خداى تعالى به اهل زمین توجه فرمود، از میان ایشان پدرت را برگزید و او را پیغمبر قرار داد؛ دوباره به آنها توجه فرمود، از ایشان شوهرت را برگزید و او را وصى قرار داد؛ خداى تعالى به من وحى فرمود: که تو را به ازدواج او درآورم. اى فاطمه، آیا نمى‏دانى که خداوند به خاطر بزرگداشت تو، تو را به همسرى بزرگترین، بردبارترین و دانشمندترین مردان، کسى که پیش از دیگران اسلام اختیار کرد، درآورد؟”

فاطمه علیهاالسلام ازاین سخنان خندان و شکفته شد، پس رسول خدا صلى الله علیه وآله و سلم  به او فرمود: اى فاطمه، به راستى براى على هشت فضیلت است که مانند آن به هیچ یک از پیشینیان و آیندگان داده نشده: او در دنیا و آخرت برادر من است و این فضیلتى است که هیچ کس داراى آن نیست؛ تو، که بانوى زنان بهشتى، همسر او هستى؛ دو نتیجه و زاده رحمت [حسن و حسین] که فرزند زادگان منند، فرزندان اویند؛ برادرش [جعفر بن‏ابى طالب] کسى است که با دو بال در بهشت آرایش شده و با فرشتگان هر کجا بخواهد پرواز مى‏کند؛ علم اولین و آخرین نزد اوست؛ او نخستین کسى است که به من ایمان آورد؛ او آخرین کسى است که هنگام مرگ با من دیدار مى‏کند و او وصى من و وارث همه اوصیاست.

و باز رسول خدا صلى الله علیه وآله و سلم  به علىعلیه السلام فرمود: یا على، با تو مخاصمه و پیکار مى‏کنند و تو به سبب هفت ‏خصلت و فضیلت‏ بر دیگران پیروز مى‏شوى که هیچ کس داراى آن هفت ‏خصلت نیست: ۱- تو نخستین ایمان‏آورندگانى؛ ۲- در پیکار و جهاد با دشمنان دین از همگان بزرگتر و برترى؛۳- داناترین ایشان به روزهاى خدا هستى؛ ۴- در پیمان با خدا با وفاترین و پایدارترین آنهایى؛  ۵- با مردم مهربانتر از دیگرانى؛ ۶- در تقسیم بیت‏المال به خاطر رعایت مساوات بر دیگران برترى دارى؛ ۷- در فضیلتها و مزیتها در نزد خدا از همگان برتر و بزرگترى. (۴)

احادیثى که درباره فضایل و مناقب على علیه السلام از پیامبر اکرم(ص) صادر شده به اندازه‏اى است که موضوع کتابهاى بسیارى گردیده و در این مجمل نمى‏گنجد، وما به قطره ای از دریا بسنده می کنیم.

به هر حال از مجموع این احادیث در مراحل مختلف چنین به دست مى‏آید:

۱ – پیامبر اکرم(ص) در نخستین روزهاى بعثت، که به نص قرآن ماموریت ‏یافت ‏خویشان نزدیکتر خود را به دین خدا دعوت کند، صریحا به آنان فرمود: هر یک از شما که در اجابت دعوت من از دیگران پیشى گیرد، وزیر، جانشین و وصى من است.

على(ع) از دیگران سبقت گرفت و اسلام را پذیرفت. پیامبر(ص) از او قبول فرمود و او را وزیر و جانشین خود ساخت. على(ع) خود این رویداد را این ‏گونه بازگو مى‏کند:

من از همه کوچکتر بودم، عرض کردم: من وزیر تو مى‏شوم، پیغمبر دستش را به گردن من گذاشته، فرمود: این شخص برادر، وصى و جانشین من است، از او اطاعت کنید. مردم مى‏خندیدند و به ابوطالب مى‏گفتند: تو را امر کرد که از پسرت اطاعت کنى! (۵)

۲ – پیامبر اکرم(ص) مکرر تصریح فرمود: که على(ع) در گفتار و کردار خود از خطا و گناه مصون است، هر سخنى که بگوید و هر کارى که انجام دهد با دعوت دینى مطابقت دارد و داناترین مردم به معارف و شرایع اسلام است.

راویان عامه و خاصه نقل کرده‏اند که، پیامبر(ص) فرمود: على همیشه با حق و قرآن است و حق و قرآن همیشه با اوست و تا قیامت از هم جدا نخواهند شد. (۶)

۳ – مجاهدتها و خدمات على(ع) او را از دیگر صحابه همواره ممتاز گردانید، خوابیدن او در بستر پیامبر در شبانگاهان هجرت و فتوحات او در بدر، احد، خندق و خیبر زبانزد همگان بود.

۴ – درغدیرخم پیامبر(ص) على(ع) را به ولایت عامه مردم نصب و معرفى کرد و او را مانند خود سرپرست مؤمنان قرار داد. (۷)

رحلت پیامبر و منازعات سیاسى

هر چند رحلت پیامبر و منازعات دامنه ‏دار اصحاب براى تصدى خلافت امرى اسف‏انگیز و فاجعه‏آفرین است، اما پیامى مهم دارد و آن این که مساله رهبرى و حکومت از روشن ‏ترین و بدیهى ترین نیازهاى جامعه اسلامى است؛ نیازى که صحابه پیامبر یک صدا براى تحقق آن قیام کردند، هیچ کس در لزوم آن تردید روا نداشت و تنها مصداق و شیوه تعیین آن مورد اختلاف واقع شد. شیعیان معتقد بودند که انتصاب على(ع) به خلافت از سوى پیامبر، نه تنها به موجب نص صورت گرفته است، بلکه از جهت عقلى هم از پذیرش آن گریزى نیست؛ زیرا عقل نمى‏تواند بپذیرد که رهبرى درباره کوچکترین مسایل فردى و اجتماعى با پیروان خویش سخن بگوید اما مهمترین مساله جامعه را در پرده ابهام و سکوت باقى گذارد. همچنین شیعیان ادعاى تمسک به راى اکثریت و یا اجماع امت در موضوع خلاف را بى ‏وجه مى‏دانند، خصوصا اگر کسى بخواهد آن را به گفتار و کردار پیامبر(ص) نیز مستند سازد؛ زیرا ارجاع به راى اکثریت و یا واگذارى امر امت ‏به اهل «حل و عقد» از سوى کسى که جز وحى سخن نمى‏گوید امرى شایسته به نظر نمى‏رسد.البته آنچه در سقیفه اتفاق افتاد، نه راى اکثریت ‏بود، نه انتخاب اهل حل و عقد، براى این که نه راى ‏گیرى عمومى در کار بود و نه آنها که خلیفه تعیین کردند همه اهل حل و عقد به شمار مى‏آمدند، به ویژه آن که بسیارى از صحابه بزرگ رسول خدا(ص) مانند ابن‏عباس، زبیر، سلمان، ابوذر، مقداد و عمار دراین انتخاب حضور نداشتند و به شدت با آن مخالف بودند. همه مى دانند حتى بیعتى که انجام شد در سطحى گسترده و عمومى نبود و تنها به تنى چند از متنفذین و سران قبایل اختصاص داشت. (۸)خلیفه دوم، با آن که خود بنیانگذار این خلافت ‏بود، مى‏گفت:

” هر کس به چنین طریقى متوسل شود شایسته بیعت نیست و هر کس چنین بیعتى کند باطل خواهد بود». (۹)

اهل سقیفه حتى به همان شیوه که خود ابداع و عمل کردند وفادار نماندند، بلکه سالیانى بعد، خلیفه اول رسما عمر را به جانشینى خود برگزید.

در پى این عمل خلیفه اول، چنین پرسشى پدید آمد: اگر تعیین جانشین امرى ‏جایز است، چرا بر پیامبر روا نبود و اگر جایز نیست، چرا خلیفه بدان دست ‏یازید؟

نظام رهبرى در مکتب اهل‏ بیت علیهم السلام

بسیارى از صحابه پیامبر با استفاده از مفاد آیاتى چون:

” و جعلنا ائمه یهدون بامرنا و کانوا بایاتنا یوقنون.” (سجده/۲۴)

” و جعلنا ائمه یهدون بامرنا لما صبروا…” ( انبیاء/‏۷۳)

” … قال انى جاعلک للناس اماما.” (بقره/۱۲۴)

و همچنین با استناد به قول و فعل پیامبر بر این باور شدند که امام و پیشواى جامعه باید از سوى خدا و به وسیله پیامبر(ص) معرفى و معین شده، معصوم و از هرعیب و نقص خَلقى و خُلقى و سببى پیراسته باشد. و در خاندانى پاک و پاکدامن تولد یافته باشد. بنابراین درعرف خاص شیعیان: «امام‏» رهبرى سیاسى، فکرى، اخلاقى را در برمى‏گیرد و اداره اموراجتماعى، راهنمایى و ارشاد فکرى و آموزش دینى و تصفیه و تزکیه اخلاقى ازاو انتظار مى‏رود. (۱۰)چنین شخصى مسلما باید از رذایل اخلاقى وارسته، به فضایل آراسته و در دانش و بینش و بردبارى و سایر صفات متعالى سرآمد همگان باشد.

«الامام المطهر من الذنوب، المبراء عن العیوب، المخصوص بالعلم، الموسوم بالحلم.‏» (۱۱)

امام در سایه این ویژگیها ارشاد و هدایت امت را عهده ‏دار مى‏شود، اما روشن است که به هنجار آوردن ملت، بدون نظام و برنامه و مدیریت نیرومند، هرگز ممکن نیست. از این رو امامت را «نظام دین و دنیا» دانسته‏اند: هشتمین پیشواى ما حضرت رضا(ع) مى‏فرماید:

” ان الامام نظام الدین، عزالمسلمین، غیظ المنافقین و بوارالکافرین”؛ امام سبب برپایى نظام دین، خشم منافقین و نابودى کافرین است.

آرمان طرفداران مکتب اهل بیت پیامبراین بود که چنین کسى بر جامعه اسلامى حکومت کند. و آنها در سایه چنین آرمان بلندى همواره بر سلاطین فاسد و ستمگر شوریده‏اند. متفکر معروف عراقى دکتر على الوردى در این باره مى‏نویسد:

” شیعه ائمه خود را معصوم از گناه (پیراسته از فساد اخلاقى و سیاسى و اجتماعى) مى‏دانند و این عقیده یعنى اصل عصمت، نتایج اجتماعى و عملى سترگى در پى داشت؛ زیرا غیر مستقیم انتقادى از ستمگرى‏ها و تباهکارى‏هاى خلفا، سلاطین و قدرتمندان بود. شیعیان، که اعتقاد به عصمت دارند، با عصمت ائمه خود، گناهان بزرگ ستمکاران و فرمانروایان را مورد حمله قرار مى‏دادند و ائمه خود را به عنوان نمونه تمام‏ عیار عصمت و پاکدامنى در برابر آنان مى‏گذاشتند. تشیع، مانند هر مسلک انقلابى، ریشه فساد و تباه روزى و سیاه روزگارى جامعه را در سازمان حکومت جستجو مى‏کند و ناآگاهان و شناخت‏ نایافته‏ها (توده غافل و ناآگاه) را مسؤول و مقصر نمى‏شناسد. اعتقادى که شیعیان در باره امامت دارند همیشه آنها را به قیام بر ضد حکومتها واداشته است. شیعیان تنها حکومتى را بر حق مى‏دانند و از آن رضایت دارند که امامى معصوم از آل على آن را اداره کند. این عقیده موجب دوام و استحکام دشمنى میان شیعیان و صاحبان قدرت شده و بر این اساس بود که شیعه را گاهى به زندقه و الحاد متهم مى‏ساختند. رافضى بودن، معنى تلویحى و ضمنى آن، عبارت از رفض (رد و انکار) دین و دولت‏ بود و دوره‏اى بر مسلمین گذشت که اگر به زندقه یا کفر یا الحاد متهم مى‏شدند، بهتر از آن بود که به تشیع یا رفض متهم شوند و نشانه‏هاى آن تا امروز بر جاى مانده است.” (۱۲)

به حقیقت اصل عصمت و همچنین اندیشه ضرورت تنصیص امامت و رهبرى از جانب خدا و پیامبر و حصر این رهبرى در خاندان على، درفش فکرى و پرچم مقاومت ‏سیاسى و مبارزه معنوى گروههاى مخالف و انقلابى جامعه علیه خلفا و صاحبان امتیازات سیاسى و اجتماعى بود. حتى بارتلس، محقق و مورخ روسى، نیز مى‏پذیرد که نهضتها اغلب از آنجا آغاز مى‏شد که داعیان از جانب مدعیان امامت ‏به قصد متشکل ساختن پیروان در روستاها و میان قبایل و عشایر ظاهر مى‏شدند و مخفیانه به کسانى که مورد اعتماد بودند، تلقین مى‏کردند که قدرت و حکومت امویان و یا عباسیان از شیطان است و امیرالمؤمنین واقعى از اولاد على علیه السلام ظهور کرده، زمین را از قسط و عدل پر خواهند کرد، چنان که از جور و ستم پر شده است. (۱۳)

به گزارش قاضى نعمان، در طول قرن هشتم تا نهم میلادى در اصفهان، هرات، خراسان، فارس، رى و نقاط دیگر صد و نه جنبش به رهبرى فرزندان على برپا شد و همه آنها مدعى بودند که «علم حقیقى‏» محمد(ص) و کلید گنج اسرار رسالت نزد آنها و مسند خلافت‏ حق آنهاست‏». (۱۴)

اما باید دانست که غیبت امام معصوم هرگز به معناى تعطیل شدن نظام دینى نیست؛ زیرا اولا اجراى بسیارى از احکام اسلامى متوقف بر وجود نظام است و ثانیا حفط کیان اسلام و مسلمین بدون برخوردارى از قدرت و حاکمیت دین ممکن نیست. در عصر غیبت این مسؤولیت ‏به عهده کسى است که از نظر علم و عدالت و دیگر ملاکها از دیگران به امام معصوم(ع) نزدیکترباشد.

پى ‏نوشت ها:

۱- براى آگاهى بیشتر رجوع شود به کتاب «ماجراى سقیفه‏» نوشته محمدرضا مظفر، ترجمه سید غلامرضا سعیدى، ص‏۳۹٫۲- سوره مائده، آیه‏۶۷٫

۳- براى آگاهى بیشتر رجوع شود به کتابهاى «على در قرآن و حدیث‏» و «تجلى امامت‏» تالیف سید على‏اصغر ناظم ‏زاده.

۴- ارشاد، ج ۱، ص ۳۲٫

۵- طبرى، ج ۲، ص‏۶۳٫

۶- غایه ‏المرام، ص‏۵۳۹٫

۷- براى آگاهى از منابع حدیث غدیر، رجوع شود به دو کتاب «عبقات‏الانوار، میرحامد حسین هندى‏» و «الغدیر، عبدالحسین امینى.»

۸- تاریخ یعقوبى، ج ۲، صص‏۱۰۳ و۱۰۶/ مروج الذهب، ج ۲، صص‏۳۰۷ و ۳۵۲٫

۹- کنزالعمال، ج‏۳، ص‏۲۳۲۶٫

۱۰- پیشواى صادق، آیت‏الله خامنه‏اى، صص ۷۰ و ۷۱٫

۱۱- اصول کافى، ج ۱، ص‏۳۸۷٫

۱۲- وعاظ السلاطین، صص ۳۰۲ و۳۰۳٫

۱۳- ناصرخسرو و اسماعیلیان، بارتلس، ص‏۷۶٫

۱۴- همان کتاب، و نیز بنگرید به کتاب حکومت اسلامى از دیدگاه نائینى، حمید رضا مستعان، صص ۸ – ۱۰٫

درباره محمد غفاری

محمد غفاری

پاسخ بدهید

ایمیلتان منتشر نمیشوذ

رفتن به بالا